آسیب های عزاداری
صفحــــه سـوم
موج سوم؛ حکم حکومتی رهبر معظم انقلاب (مدظله العالی)
در مورد قمه زنی، با هدف پیراستن عزاداری حسینی از پیرایه های قابل سوء استفاده دشمنان تشیع
پس از گسترش غیر عادی تظاهر به قمه زنی پس از رحلت حضرت امام خمینی(قدس سره) و ایجاد زمینه بهره برداری خبرگزاری ها و پایگاه های اطلاع رسانی معاند از این صحنه ها برای ضربه زدن به اساس تشیع، رهبر معظم انقلاب در بیاناتی که در آستانه محرم الحرام در جمع روحانیون استان کهکیلویه و بویراحمد فرمودند، بر لزوم هرچه باشکوه تر برگزار شدن عزای حسینی تأکید و انحرافی بودن جریان قمه زنی در عزای حسینی را تبیین فرمودند و خواستار زدودن این حرکات وهن آمیز از ساحت قدسی عزای حسینی شدند.
پس از انتشار این بیانات و صدور حکم حرمت قمه زنی از سوی ایشان، جمعی از علما و شخصیتهای فقهی حوزه علمیه، با صدور فتاوای جدید و برخی نیز با تصریح به لازم الإتباع بودن حکم رهبر معظم انقلاب، بر خلاف فتوای پیشین خود – که گاه به جواز یا حتی استحباب قمه زنی قائل بودند- به عدم جواز این عمل فتوا دادند.
این موج حمایتی و دلایل محکم ارائه شده برای موهن و غیر مشروع بودن این رفتارها، حمایت مجامع حقیقت طلب دیگر کشورهای اسلامی را نیز به دنبال داشت.
ابراهیم الحیدری، نویسنده عراقی کتاب «تراجیدیا کربلاء» در این باره می نویسد:
«فتوای آیت الله خامنه ای با عکس العمل های متفاوتی در جهان اسلام مواجه شد؛ از یک سو بسیاری از علما و مصلحان و مؤسسات اسلامی به حمایت از این اقدام شجاعانه برخاسته و آن را تلاشی آگاهانه برای حفاظت از اصالت و خلوص اسلام شمردند؛ چراکه این فتوا بیانگر عزمی والا برای پاکسازی نهادهای مذهبی از بدهت ها و گمراهی ها و مظاهر انحراف بود که از دوران عقب ماندگی و رکود مسلمانان بر جای مانده بود. از سوی دیگر، احساسات و عواطف برخی عوام بر ضدّ آقای خامنه ای به هیجان آمده و ایشان را مورد توهین و ناسزا قرار داده و متهم به کفر و خروج از اسلام کردند.»
البته مقاومت عوام در تغییر سنت های خود، طبیعی و در گذشته هم سابقه دار بوده است. برای مثال، شنیدن ماجرای تلاش حضرت آیت الله العظمی بروجردی در جلوگیری از سنت های غلط در عزاداری هیئات مذهبی قم، از زبان مورخ بنامِ معاصر، حجت الاسلام رسول جعفریان خالی از لطف نیست:
«حضرت مستطاب آیت الله العظمی آقای بروجردی(مد ظله العالی) که رهبری شیعیان جهان را به عهده گرفته و دارای ریاست عامه می باشند و حوزه علمیه قم نیز با رهبری حضرت معظم له اداره می شود، از جریانات نامطلوب بعضی از موکب های عزا اظهار انزجار فرموده و مخالفت خود را با اعمالی که مناسب با جهان تشیع نبوده و مخصوصاً شایسته یک شهر مقدس نمی باشد، ابراز نموده اند؛ ولی متأسفانه بعضی از گردانندگان دستجات عزا گفته اند ما دوازده ماه سال را در تمام امور به حضرت آیت الله مراجعه نموده و از ایشان تقلید می کنیم ولی دهه عاشورا را درعزاداری از معظم له تقلید نخواهیم کرد؛ بلکه از آنچه که خود ما تشخیص می دهیم، پیروی خواهیم کرد!»
اینجاست که درد و رنج پنهانی عالمان دلسوز و فقهای دین شناسی چون آیت الله العظمی حکیم(قدس سره) برایمان روشنتر میشود که فرمودند:«إن قضیه التطبیر هی غصّه فی حلقومنا»؛ قضیه قمه زنی چون خاری در گلوی ماست.
حضرات آیات عظام؛ مظاهری، مشکینی، احمدی میانجی، مؤمن، یزدی، مقتدایی، موسوی تبریزی و… به «حکم» بودن فتوای معظم له تصریح فرموده اند. متن بیانات و فتاوی رهبر معظم انقلاب در فصول سوم و چهارم به تفصیل آمده است.
آیت الله سید محمد کاظم یزدی در کتاب «عروه الوثقی» مینویسد:
«حکم الحاکم الجامع للشرائط لا یجوز نقضه و لو لمجتهد آخر…»؛ یعنی اگر حاکم جامع الشرائط حکمی صادر کند، هیچ کس حق نقض و مخالفت با آن را ندارد؛ حتی اگر مجتهد باشد؛ این مسأله فتوای جمیع فقها، از جمله آیت الله العظمی اراکی، آیت الله العظمی گلپایگانی و آیت الله العظمی خویی است. عروهالوثقی، سید محمدکاظم یزدی، مسأله ۵۷، ص ۲۰
شیخ انصاری (رحمه الله علیه) نیز در کتاب مکاسب می فرمایند:
… و اما اگر در اثبات ولایت فقیه به عمومات نیابت تمسک کنیم، چون مفاد آن ها این است که فعل فقیه مانند فعل امام و نظرش مانند نظر امام است که تعدی از آن ها جایز نیست؛ پس ظاهر، عدم جواز ایجاد مزاحمت بر فقیهی است که در امرِ معروفی تصرف کرده باشد و یا حتی نظر و بنای بر تصرف داشته باشد؛ اگر چه آن تصرف را انجام نداده باشد؛ چرا که نظر و تصمیم او مانند نظر امام است. لذا دخالت فقیه دیگر در آن امر و تصمیم و ابراز نظر دیگر مزاحمت و مداخله در کار فقیه اولی می باشد که همانند مزاحمت بر نظام امام معصوم می باشد ….
مضافا به تمامی استدلال های گذشته بر عدم جواز مداخله در حکم فقیه متصرف ، باید توجه کنیم در صورت ایجاد مزاحمت، اختلال در مصالح نظام رخ می دهد؛ مصالحی که مرتبط با حکام است. به ویژه در مثل این زمان که اقدام به انجام وظایف حاکمان از سوی مدعیان افزایش یافته است .
به گزارش خبرنگار سلامت نیوز،این آیین علاوه بر آسیب های اجتماعی و سیاسی و عوارض فرهنگی و اعتقادی از منظر سلامت نیز قابل برسی است . به طور کلی در اسلام هر عاملی که به سلامت جسم و روح انسان آسیب برساند حرام شمرده شده و مورد نکوهش قرار گرفته است. به اعتقاد کارشناسان بهداشتی و متخصصان امور بهداشتی قمه زنی از یک سو ممکن است باعث خونریزی، عفونت های موضعی و قطع شدن برخی عروق و اعصاب فرد قمه زن شود . دکتر حسین ملک افضلی استاد دانشگاه تهران می گوید:«با توجه به این که پوست سر دارای گردش خون خوبی است، حتی جراحات کوچک آن هم می تواندخونریزی فراوانی به همراه داشته باشد.»
وی سپس خون ریزی، ایجاد جوشگاه ناهنجار (محل ترمیم زخم بدشکل) عفونت موضعی و قطع شدن برخی عروق و اعصاب را از جمله عوارض فردی قمه زنی ذکر می کند و می افزاید:«احتمال بروز شوک ناشی از کم شدن حجم خون (به دلیل خونریزی شدید) احتمال بروز آنی(کم خونی)احتمال انتقال عفونت از بیرون جمجمه به درون آن و بروز عفونت های خطرناکی همچون مننژیت، احتمال بروز کزاز و احتمال آلوده بودن قمه مورد استفاده و انتقال بیماری های عفونی خطرناکی همچون هپاتیت ب و حتی در موارد نادری بیماری هاری وجود دارد.»
قمه زنی خطر ابتلا به عفونت های پوست و عفونت های استخوانی را نیز در بر دارد و ممکن است عفونت های عمقی ناشی از قمه زنی، کانون های چرکی داخل نسج مغز موسوم به آبسه را ایجاد کند. آنان همچنین شکستگی استخوان های جمجمه و فرو رفتگی آن، پارگی سیستم وریدی مغز و مرگ سلولی را در قمه زنی محتمل می دانند از سوی دیگر می تواند بیماری های عفونی خطرناکی همچون هپاتیت ب را در جامعه گسترش دهد.
دکتر علی رضا زالی جراح مغز و اعصاب و استادیار دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در مورد قمه زنی می گوید:
«پوست و مو، استخوان و نسج مغزی زیر استخوان در جریان اصابت قمه ممکن است دچار آسیب شوند. قسمت اعظم سیستم وریدی مغز که زهکشی تمام مغز را به عهده دارد و سینوس «بلیاژیتال» نامیده می شود، ممکن است در مسیر اصابت قمه قرار بگیرد که این مسئله ممکن است باعث ایجاد مشکلاتی نظیر، لختگی، پارگی و جراحت های وریدی و خونریزی بسیار شدید شود. بعضی اوقات اصابت قمه باعث می شود که قطعات استخوانی زیرین شکسته شده و به داخل فرو رود که اصطلاحاً شکستگی فرو رفته نامیده می شود.
در شکستگی فرو رفته خطری که وجود دارد این است که می تواند در آینده کانون های عفونت در آنجا شکل بگیرد.همچنین با توجه به اینکه رد زیر استخوان جمجمه پرده مغز قرار گرفته و اصابت قمه ممکن است باعث شود عفونت به پرده مغز هم راه پیدا کند و موجب مننژیت و عفونت های عمقی مغز شود، ضمن اینکه خود نسج مغز هم ممکن است به علت اصابت قمه دچار کوفتگی،خونریزی و عوارض دیگر شود.»
وی می افزاید :«اصولاً در اثر ضربات نوک تیز که به مغز وارد می شود چون این نوالحی دارای پوست هستند، ممکن است بات اصابت اجسام نوک تیز، مو و اجسام خارجی به داخل راه پیدا کنند که این خطر عفونت را چند برابر می کند و ممکن است این مسئله از چشم پزشک هم مخفی بماند، یعنی نگاه ظاهری در زخم این بیماران ممکن است مشکلات را چندان هویدا نکند ولی ممکن است بینار با یک مدت زمان تاْخیری علایم عفونی پیدا کند.»
انجام عمل قمه زنی موجب بروز جراحتهای متعدد پوستی و ایجاد عفونت در محل میشود. همچنین آلوده شدن قمه به خون و ترشحات موجود در زخم باعث میشود افرادی که مجدداً از آن استفاده میکنند در معرض ابتلا به انواع عفونتهای خطرناک از قبیل کزاز، هپاتیت B و هپاتیت C و ایدز قرار گیرند.
ذرات ویروسی که در قمه آغشته به خون باقی میماند هنگام قمه زنی نفر بعدی از راه زخم های ایجاد شده وارد بدن او شده و ایجاد بیماری میکند. اکثر افراد آلوده به ویروس هپاتیت که از این طریق وارد بدن افراد میشود به تدریج باعث عفونت و تخریب کبد شده و بیمار را دچار زردی لاغری و در نهایت دچار مرگ زودرس میکند.
اما آسیب های قمه زنی صرفا به بیمارها و عفونت های جسمی تاثیر نمی گذارد بلکه ممکن است بهداشت روانی افراد به وِیژه کودکان را نیز تهدید کند دکتر مهدی بینا دانشیار رشته روانپزشکی در مورد اثرات قمه زنی بر روحیه کودکان می گوید:«چون در قمه زنی خون جاری می شود و این حرکت ریتم دار و با حرکت های بدنی و تکرار همراه است، قطعاً روی بچه ها اثر می گذارد. برخی از بچه ها با دیدن این عمل دچار رعب و هراس شده و حالت چندش به آنان دست می دهد. حالا اگر کودکی یا بزرگسالی به این مسئله به عنوان پدیده مذهبی نگاه کند، ممکن است قمه زنی در آینده باعث گریز او از مذهب شود.»
قطعا عزاداری و برگزاری مراسم و آئین های مذهبی می تواند در سلامت روانی و معنوی انسان ها تاثیر مثبتی بگذارد و تحقیقات علمی نیز این واقعیت را تایید کرده اند . اما استفاده از شیوه های غیر عقلانی نه تنها به تحقق این امر نمی انجامد بلکه سلامت جسمی ، روانی و اجتماعی افراد جامعه را به خطر می اندازد . تصویر غلطی که این شیوه عزاداری در افکار عمومی جهان می گذارد نوعی آسیب اجتماعی است که سلامت دین را تهدید می کند . لذا برای حفظ سلامت فردی و دینی باید از این شکل عزاداری به شدت پرهیز کرد .
شبهات
در روایات بسیاری تأسیس مجالس عزای حسینی به اهل بیت(علیهم السلام) نسبت داده شده است؛ روش و سیره آن بزرگواران در عزاداری چه بوده است؟ یا در توصیههای آن حضرات، به چه روشی برای عزاداری اشاره شده است؟
آنچه در روایات متواتر از ائمه معصومین به ما رسیده و در منابع معتبر روایی آمده، توصیه به برگزاری مجالس عزا، گریه، مرثیهسرایی و جزع و بیتابی در مصیبت اهل بیت هدی(علیهم السلام) است؛ مثل آنچه از امام رضا(علیه السلام) در توصیف سیره امام کاظم(علیه السلام) در ایام عزای سالار شهیدان، روایت شده است. امام رضا(علیه السلام) فرمودند:… همانا روزِ حسین (عاشوراء) مژه های ما را از شدت گریستن مجروح ساخت و اشکهایمان را جاری کرد و عزیز ما را در سرزمین گرفتاری و بلا، ذلیل کرد و ما را تا روز واپسین، میراثدارگرفتاری و بلا نمود؛ پس بر مثل حسین، گریهکنندگان باید گریه کنند، چرا که گریه بر او گناهان کبیره را از بین میبرد. سپس فرمودند: زمانی که محرم وارد میشد، پدرم دیگر نمیخندید و پیوسته محزون بود تا اینکه ده روز سپری میشد. زمانی که روز دهم میرسید، آن روز، روز مصیبت و حزن و گریهاش بود و میفرمود: این همان روزی است که حسین(علیه السلام) در آن کشته شده است. میبینیم، با اینکه آن حضرت در مقام بیان شدت تأثر امام کاظم(علیه السلام) در عزای اباعبد الله الحسین(علیه السلام) هستند، اما اشاره به عملی غیر از گریه، حزن و ماتم و مصیبت زدگی نکرده اند.
بر سر و سینه زدن که الآن یکی از شیوه های رایج عزاداری است، چطور؟
دست بر سر زدن، به نوعى نشانهى عزادارى است؛ شما بارها دیدهاید، کسانى که مصیبتى برایشان پیش مىآید، بر سر و سینه خود مىکوبند. این نشانهى عزادارىِ معمولى است.
خوب شاید بشود قمه زنی را هم مصداق جزع در ماتم امام حسین(علیه السلام) دانست.
جزع در موارد متعددی از روایات ما وارد شده است، ابتدا چند نمونه را ملاحظه کنید؛
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که فرمودند: برای بنده خدا، گریه و بیتابی و جزع نمودن برای هر مصیبتی، مکروه است به جز گریه و ناله و بیتابی در مصیبت حسینبنعلی(علیهما السلام)؛ پس به درستی که او، بهواسطه این کار مأجور است.
در روایت دیگری، امیرالمومنین(علیه السلام) در هنگام غسل پیکر مطهر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) میفرمایند: اگر به شکیبایی امر نمی کردی و از بیتابی نهی نمیفرمودی، آنقدر اشک میریختم تا اشکهایم تمام شود و این درد جانکاه همیشه در من میماند، و اندوهم جاودانه می شد.
از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده که در حال مناجات با خداوند متعال میفرمودند:ای کسی که ما رابه کرامت و جانشینی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) مخصوص کرده و وعده شفاعت داده و علم آنچه را بود وآنچه هست، به ما دادهای و دلهای برخی مردم را به سوی ما سوق دادهای! برادرانم و کسانی را که به زیارت قبر حسین(علیه السلام) میروند، ببخش!… بر آن چشمانی را که به ترحّم بر ما، گریه کردند، رحم کن؛ و بر آن دلهایی که جزع کردند و برای ما آتش گرفتند و بر آن ضجههایی که برای ما بلند میشود، رحمت نازل نما!
حتی تعریف و مصداق جزع را نیز میتوان از روایاتی که در این باب وارد شده تشخیص داد. به عنوان مثال در روایتی که از مسمع بن عبدالملک نقل شده که میگوید: روزی امام صادق(علیه السلام) به من فرمود: هیچ میشود که حسین(علیه السلام) را یادکنی و آنچه را بر او رواشده، متذکّر شوی؟ عرض کردم: بله. فرمود: آیا جزع میکنی؟ عرض کردم: آری به خدا قسم! و اشک میریزم بهگونهای که نزدیکان من اثر آن را در من میبینند و دست از غذا میکشم تا اثر آن در سیمای من دیده شود. امام(علیه السلام) فرمود: خدا رحمتت کند و اجر گریه هایت را بدهد! بدان که تو از زمره کسانی هستی که اهل جزع کردن بر ما هستند و از کسانی هستی که در شادی ما مسرور و در غم و ماتم ما محزون هستند.
این تعبیر از امام(علیه السلام) بدان معناست که جزع مورد نظر امام(علیه السلام)، گریه کردن و اندوهگین شدن و بیتابی برای اهل بیت(علیه السلام) است و اصحاب ایشان نیز همین معنا را از آن میفهمیدند.
بعضی از طرفداران قمه زنی و رفتارهای مشابه آن مثل لطمه ، روایاتی که در آن به لطم زدن برخی از زنان مصیبت دیده کربلا اشاره شده، استناد میکنند و آن را دلیل مجاز بودن عمل خود میدانند.
روایت مورد اشاره آنان روایت خالد بن سدیر است؛ متن کاملِ آن بدین شرح است:ابن سدیر نقل میکند که از امام صادق(علیه السلام) در مورد مردی سؤال کردم که لباسش را برای پدر و یا مادر و یا برادرش و یا یکی از نزدیکانش پاره کرده است. آیا این عمل او مجاز است؟ امام فرمودند: پاره کردن لباس اشکالی ندارد؛ موسی برای هارون پیراهن پاره کرد. البته پدر برای فرزند و مرد برای زنش نمی تواند پیراهن پاره کند. اما زن می تواند در عزای شوهرش لباسش را پاره کند و اگر پدر در مرگ فرزندش و مرد در مرگ همسرش چنین کرد، کفاره آن، کفاره شکستن قسم است و نماز این دو، مادامی که کفاره را نداده باشند، پذیرفته نیست. زمانی که زن به صورت خود چنگ بزند و یا موهایش را ببُرد و یا بکَند، در این صورت برای بریدن مو باید غلامی را آزاد کند، یا دو ماه پشت سر هم روزه بگیرد و یا شصت فقیر را غذا بدهد. در صورتی که صورتش را خراش بدهد و خون خارج شود و همینطور در کندن مو، کفاره شکستن قسم است. اما اگر کسی لطم کند، باید استغفار کند؛ ولی کفاره ندارد. و به راستی، زنان بنی هاشم (فاطمیّات) در سوگ حسین(علیه السلام) پیراهنهای خود را پاره کردند و برصورت خود لطمه زدند و در سوگ مثل حسین(علیه السلام) بر صورتها ضربه زده میشود و گریبانها پاره میگردد.
درباره این روایت باید گفت که اولاً این روایت به گفته بسیاری از علما از لحاظ سند بسیار ضعیف است. ثانیاً در این روایت، ایرادات مفهومی و دِلالی و حتی تناقضاتی با دیگر روایات وجود دارد. حتی با نادیده گرفتن دو اشکال فوق و در صورتی که این روایت را صحیح بدانیم نیز در نهایت چیزی که از این روایت قابل استفاده است، اقدام زنان فاطمی در لطم زدن به خود در صحرای کربلاست، و لطم – همانگونه که در ادامه میآید- دارای معنای روشنی است و هیچ ارتباطی با قمه زنی و اعمال مشابه آن ندارد. ضمنا آنها هزار کار دیگر هم کردند شما چرا نمی کنید ؟ فقط لطمه را یاد گرفته اید ؟ امام حسن ۳ با همه زندگی اش را در راه خدا انفاق نمود لطفا شما هم بدهید لطمه زنها…..
معنای دقیق «لطم» و امکان تطبیق آن با اعمالی چون قمه زنی
در کتب لغت عربی در معنای «لطم» -که مصدر ثلاثی مجرد، لَطَمَ می باشد- نوشتهاند: «ضرب الخدّ و صفحات الجسم ببسط الید او بالکفّ مفتوحه». در فارسی لطم را ضربه زدن با کف دست و سیلی زدن ترجمه کرده اند. چنانچه گفته شد کلمه لطم به معنای زدن به صورت یا سینه، با کف دست میباشد؛ نه وارد کردن خراش به صورت یا سر، آن هم با قمه!
این معنی را میتوان از خود روایت سُدیر هم فهمید، زیرا در صدر روایت برای وارد کردن خراش به صورت، کفاره قرار داده شده است. اینکه در روایت، لطمه را از موارد وجوب کفاره خارج نموده و استغفار را برای آن کافی میداند، بیانگر آن است که لطمه چیزی غیر از خدش است و لطمه گناه دارد که موجب استغفار شده است . معنای «خدش» در زبان عرب چنین است: خراشیدن، پاره پاره کردن، دریدن،خدشه دارکردن،جریحه دار کردن. پس اگر ترویج کنندگان اینگونه رفتارها بخواهند برای اعمال خود سند روایی دست و پا کنند، بایستی روایات خدش را جستجو نمایند؛ نه روایات لطم را! هر چند هیچیک از روایاتی که موضوع عزاداری و شیوه های ابراز احساسات در مصیبتها در آن طرح شده، در بحث قمه زنی یا اعمالی شبیه به آن قابل استفاده نیست. و البته دلیل آن روشن است؛ چرا که اینگونه رفتارها هیچ سابقه ای در تاریخ اسلام و به تبع آن در متون دینی ما ندارد.
پس روایت «سر به محمِل زدن حضرت زینب(علیهاالسلام)» چیست؟!
راوی این داستان فردی است بنام مسلم جصّاص(گچکار) و او ماجرا را اینگونه نقل میکند: وقتی در حال بازسازی دروازه اصلی شهر کوفه بودم، هیاهویی شنیدم؛ به سمت هیاهو حرکت کردم و دیدم که اسرای عاشورا در کجاوه بودند. وقتی یزیدیان سر بریده امام حسین(علیه السلام) را بالای نیزه بردند، حضرت زینب(علیها السلام) با مشاهده این صحنه و از فرط ناراحتی، سر خود را به چوب محمل کوبید و خون از زیر مقنعه ایشان جاری شد؛ با چشم گریان اشعاری را قرائت میکند…

اولاً: از نظر سندی این داستان شدیداً ضعیف است؛ این مطلب برگرفته از کتابی بنام نورالعین فی مشهد الحسین است که نویسنده آن مشخص نیست و تنها برخی آن را به ابراهیم بن محمد نیشابوری اسفراینی نسبت داده اند که شخصی اشعری مذهب و شافعی مسلک بوده. بسیاری از علما به بی اعتباری آن صحّه گذاشته اند؛ چنانچه عالم بزرگوار آیت الله حاج میرزا محمد ارباب(رحمه الله) در خصوص بی اعتبار بودن کتاب نورالعین و بیاساس بودن گفته های مسلم جصّاص تاکید دارد. همچنین محدث بزرگوار مرحوم شیخ عباس قمی(رحمه الله) صاحب منتهی الآمال و مفاتیح الجنان، در این خصوص مینویسند: نسبت سر شکستن به حضرت زینب(علیها السلام) بعید است؛ چون ایشان عقیله بنی هاشم و صاحب مقام رضا و تسلیم است.
وی سپس با استناد به کتاب های معتبر تاریخی اثبات میکند که اسرای کربلا را بر ناقه های عریان و بی جهاز نشانده بودند و اصلاً محمل و هودجی در کار نبود تا آن حضرت سرش را به آن بکوبد! عین همین لفظ در لهوف سیدبن طاووس آمده سید اول لهوف می گوید آنها را بر ناقه های بی جهاز نشاندند و در آخر مقتل چیز دیگری می گوید که این گفته ها با هم تناقض دارد ( قابل توجه اینکه لهوف در ایام جوانی سید بن طاووس نوشته شده و با اینکه کتاب خوبی است ولی اشکالاتی در آن یافت می شود) مشکل دومِ سندی این روایت، آن است که سلسله سند و راویان آن در هیچ منبعی ذکر نشده است.
ثانیاً: همان طور که در روایات قبل دیدید، اینگونه رفتارها مورد نهی حضرات معصومین است؛ خصوصاً امام حسین(علیه السلام)، مصیبت دیدگان کربلا را، از چنین اعمالی نهی کرده بودند. سؤالی که در اینجا مطرح است، این است که اگر امام حسین(علیه السلام) خواهرشان را قسم دادند و حتی تذکر دادند که مبادا شیطان صبر از کَفَت برُباید، با این فرض چطور ممکن است حضرت زینب(علیهاالسلام) اقدام به شکستن سر خود کنند؟! آیا تذکر امام حسین در شب عاشورا را فراموش کردند؟! به یقین حضرت زینب (علیهاالسلام) که از اولیای خاص الهی هستند و از علم لدنّی بهره مند بوده اند، ممکن نیست برخلاف تذکّر امام(علیه السلام) چنین عملی را مرتکب شده باشند. لذا با توجه به روایاتی که حضرت زینب(علیهاالسلام) را اسوه صبر، رضا و خویشتنداری معرفی کرده اند، قبول چنین وقایعی بسیار سخت است.
ثالثاً: در ضعف مضمون و غیر قابل اتکا بودن این روایت، همین بس که در بیتی از اشعار منتسب به حضرت زینب در این روایت، حضرت امام حسین(علیه السلام) به سنگدلی و قساوت قلب متهم شده است؛ بدیهی است که معرفت بیبدیل عقیله بنیهاشم(علیهاالسلام) اجازه اهانت به امامی چنان والا مقام را ولو با انگیزه تمسّک به صنایع ادبی، قابل توجیه نمی داند.
رابعاً: حتی اگر فرض کنیم این داستان صحت داشته باشد و حضرت زینب(علیهاالسلام) در آن وضعیت بحرانی – که برای اولین بار سر برادرش را بر نیزه دیده است- سر خود را به محمل زده باشد، این حاکی از شدّت تأثر و اندوه آن حضرت است و هیچ معلوم نیست که ایشان به قصد سرشکستن این کار را کرده باشند و دلیلی بر جواز این کار در شرایط عادی نیست؛ در آن صورت نیز فقط میتوان در شرایطی مشابهِ آنچه بر حضرت زینب(علیهاالسلام) گذشته، آن را تجویز کرد. مؤید این مطلب آن است که نه در مورد حضرت زینب(علیهاالسلام) و نه در مورد سایر زنان حرم، نقل نشده که در سالگرد عاشورا به اعمالی مثل آن اقدام کرده باشند. علاوه بر اینکه هیچ دستور، یا حتی توصیهای به سرشکستن و خدش در عزای سالار شهیدان، از امام سجاد(علیه السلام) یا دیگر ائمه هدی وجود ندارد؛ هرچند ایشان به امر عزاداری و گریه و ندبه برای پدر خویش همت والایی داشتند.
برخی می گویند: امام سجاد(علیه السلام) در کنار زنان حرم بود؛ اگر کار آنها اشتباه بود، آنان را نهی می کرد!
ببینید یک مطلبی شهید اول در کتاب الفوائد دارد؛ در اینکه فعل، تقریر و گفتار معصوم، حجّت است، ایشان بحث کرده است. میگوید: فعل معصوم چند احتمال دارد؛ یکی اینکه کاری که انجام دهد، به عنوان اینکه «دستور شرع است» انجام دهد، که [در این صورت] دلیل میشود برای ما؛ آن وقت آن را به عنوان قانون شرع باید بپذیریم. یک وقت به عنوان شرایط روز است، که اسمش «احکام حکومتی» است؛ اما یک وقت مربوط به شخص خودش است، یعنی مثلاً پیغمبر اکرم برنامه گذاشته که روز شنبه خورشت بادمجان بخورد، یک معصوم بنایش را این گذاشته، آن وقت من فقیه نمیتوانم بگویم مستحب است روز شنبه خورشت بادمجان بخوری. چرا؟ چون اینها یک چیز شخصی است. خوب توجه بفرمایید! شهید اول این را می خواهد بگوید… اگر این احتمال بوده باشد، این کار عمل شخصی است و به عنوان یک دستور شرعی تلقی نمیشود.
شهید اول می گوید حتی فعل معصوم اگر چنانچه ما احساس کنیم که این مربوط میشود به شخص او، ما نمیتوانیم این را به عنوان حکم شرعی بیاوریم.
حالا در اصل مسئله، اگر حضرت زینب یا حضرت ابوالفضل یا دیگران این کار را کرده باشند، آیا میتوانیم به آن استناد کنیم؟ حالا حضرت زینب (علیهاالسلام) در آن حال بیتابی و بیحالی شاید به این گونه ناخود آگاه، سرش به محمل خورده باشد، آن وقت ما نمیتوانیم این را دلیل شرعی بگیریم از نظر فقهی…. به هر حال، این را می خواهم بگویم که اقامه شعائرِ «من در آورده»، آن هم در حد افراطیاش و استناد دادن آن به شرع، قطعاً شبهه «بدعت» در آن وجود دارد.»
به راستی در آن لحظات آشوب و اضطراب سهمگین- که اساسا رفتار زنان حرم در آن شرایط، تا حدی قابل درک است- امام اسیر و رنجور، در مقام تقریر قرار داشتند؟! اگر بر فرض محال چنین گفتهای صحت داشته باشد، عمل قمهزنان با فعل حضرت زینب(علیهاالسلام) تفاوت آشکار دارد. قمه زنی اختیاری، آن هم در زمانه ای که دنیا به دنبال معرفی مسلمانان به عنوان تروریست و خشن و خون ریز می باشد، با سرشکستن از روی فشار و در شرایط ویژه، اصلا تناسبی ندارد؛ هر چند با دلائل ارائه شده، روشن شد که نسبت دادن این عمل به حضرت زینب(علیهاالسلام) از طریق این روایت ضعیف، جفا در حق آن حضرت است.
یعنی هیچ تأییدی بر اینگونه رفتارها از سوی اهل بیت(علیهم السلام) وجود ندارد؟
از هیچکدام از ائمه ما روایت نشده که به پیروان خود اجازه چنین کارهایی را داده باشند یا خود ایشان به این کارها برخاسته باشند و یا در زمانشان علناً یا مخفیانه کسی یا کسانی به این کارها برخاسته، دسته بندی کرده و در ملأ عام آبروی اسلام و تشیع را برده باشند. هرگز! هرگز! حتی در زمان آزادی شیعیان[و رفع عوامل تقیه] نیز با آنکه برای اعمال خود مانعی نمی دیدند؛ مانند زمان مامون و اوائل دولت بنی عباس چنین اعمالی سابقه ندارد. با هزار اگر، اگر فرض کنیم که این اعمال، حرام هم نباشد، بدون شک از جمله چیزهایی است که باعث ننگ و عار مذهب بوده مردم را از چنین دینی بیزار میکند و حتما زبان بدگویی را به روی دین ما خواهد گشود. شک نیست که این اعمال، این دسته بندی ها، این به سر کوفتن ها، این قمه کشیدن ها، آن هم در برابر مردم و در برابر عام (مخصوصا این روزها در ایران در معرض انظار تمام دول خارجی- مترجم و تمام این کارها، از اموری است که خدا و پیامبر و امامان، هیچکدام به آن راضی نخواهند بود. بدتر از همه، نسبت دادن این امور به همان بزرگواران، بدترین گناهان و فجیع ترین خیانت ها و پرعقاب ترین معاصی است.
بعضی می گویند اینگونه مسائل را باید در حوزه عشق دانست و ربطی به عقل ندارد!؟ آیا امکان دارد جایگاه «عشق و محبت» و «عقل و معرفت» را در دین روشن کرد؟
محبت، میان بُرترین راه برای رسیدن به خدا است. ما از محبّت راهی نزدیکتر نداریم. هر چه ایمان، قویتر باشد، محبت بیشتر میشود. { والّذینَ آمَنوا اَشدُّ حُبّاًّ لله } اصلاً این محبت خدا بحث بسیار بزرگ است… اگر محبت خدا در دلی جا بگیرد، آن دل دیگر چیزی نمیبیند. «اَلمُحَبّهُ نارٌ تُحرِقُ ما سِوَی المَحبُوب»؛ محبت همانند آتشی است که ماسوای محبوب را میسوزاند؛ دیگر غیر از محبوب چیزی نمیماند. … اگر بخواهیم محبت ما نسبت به خدا زیاد شود، باید کاری کنیم که معرفت ما زیاد بشود. حالا چه کنیم تا معرفتِ ما زیاد شود تا در نتیجه محبّت، زیاد بشود؟ حضرت [امام صادق(علیه السلام)] جواب را میدهد؛ حضرت فرمود: «لا یَقبَلُ اللهُ عملاً إلا بِمَعرِفَهٍ؛ خدا عملی را قبول نمیکند مگر با معرفت». اینکه خیال کنی هر کاری بکنی، خدا قبول میکند، نه! انسان باید عاقل باشد.
یک کسی خدمتِ حضرت صادق (علیه السلام) رسید و گفت: یابن رسول الله! ما یک همسایهای داریم که میخواهم ذکر خیرش را بکنم. «انَّ لی جَاراً … کثیر الصّلاه،ِ کثیرَ الصَّدَقَهِ، کثیرَ الحجِّ»؛ زیاد نماز میخواند، زیاد مکّه میرود و زیاد هم پول خرج میکند. بعضیها این کارها را می کنند و در کنار آن یک کارهای دیگر هم میکنند. امّا این طفلک، کارهای دیگر هم نمیکرده است. حضرت فرمودند: «لا بأسَ بِهِ»: آدم بدی نیست! این شخص توقع داشت که حضرت صادق (علیه السلام) بگوید: به به! یک همچین شخصی کجاست؟ بلند شو همین الآن برویم و اذن دخول بخوانیم و وارد بشویم! حضرت فرمود: «یا اسحاق! کَیفَ عَقلُهُ؟» – اسم راوی اسحاق بن عمّار است- حضرت فرمودند : عقلش چطور است؟ فقط مقدسمآب است یا از اسلام چیزی فهمیده است؟ میگوید من هم دیدم در مقابل امام زمان نمیشود دروغ گفت؛ گفتم: «جُعِلتُ فِداک لَیسَ لَهُ عقلٌ»؛ آقا قربانت بروم! این عقلی که شما میگویید، این شخص ندارد. حضرت هم فرمودند: «لا ینتفع بذلک منه» حضرت فرمودند: به خاطر این بیعقلیاش از اعمالش بهره ای نمیبرد.
این حدیث در کافی است. باید این حدیث را به چند زبان ترجمه کنیم و سرافراز شویم؛ ببینید که دین ما چقدر دین عمیقی است! یک عدّه خیال میکنند اگر ظاهری درست کردیم، دیگر کار تمام شد. نه آقا! دین خیلی عمیق است. «لا یُقبَلُ اللهُ عَمَلاً الّا بِمَعرِفَهِ» خدا عملی را قبول نمی کند مگر با معرفت. هدایتی که خداوندِ متعال آن را به همگان مرحمت کرده است، مقدّمات آن را در وجودِ خودِ شخص گذاشته است. که آن عبارت از «عقل» باشد. اگر عقل نبود، خداوند متعال پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) نمی فرستاد و قرآن نازل نمیشد.
ما کجا بودیم کان دیان دین عقل میکارید اندر ماء و طین
خداوند نعمتِ عظمای عقل را مرحمت فرموده و در مقابل آن تکلیف از ما خواسته است… خدا اوّل در ما عقل گذاشته و به همین خاطر از ما تکلیف خواسته است. پیغمبر فرستاده و امام منسوب کرده است؛ کتاب نازل کرده است. { انّا هَدَیناهُ السّبیلَ اِمّا شَاکراً و اِمّا کفوراً } این هدایت بر همگان عرضه شده است.
یعنی رفتارهایی که از سر عشق از انسان سر میزند، اگر دلیل عقلی نداشته باشد، مورد تأیید دین نیست؟!
اسلام، در عین اینکه دل را قبول دارد، عشق و سیر و سلوک را قبول دارد، هرگز حاضر نیست عقل و فکر و استدلال و منطق را تحقیر کند. برای عقل و فکر و استدلال و تعقل، نهایت احترام را قائل است. اسلام می گوید ولو به وجود خدای یگانه اعتقاد داشته باشی، ولی آن اعتقادی که ریشهاش خواب دیدن است، ریشهاش تقلید از پدر و مادر یا تأثیر محیط است، مورد قبول نیست. جز تحقیقی که عقل تو با دلیل و برهان مطلب را دریافت کرده باشد، هیچ چیز دیگر را ما قبول نداریم. خود قرآن دائماً دم از تعقل می زند؛ گذشته از این، وقتی شما کتابهای حدیث را باز کنید، اولین بابی که می بینید، «کتاب العقل» است. موسی بن جعفر (سلام الله علیه) تعبیری فوق العاده عجیب دارد، میفرماید: خدا دو حجت دارد، دو پیغمبر دارد: یک پیغمبر درونی که عقل انسان است و یک پیغمبر بیرونی که همان پیغمبرانی هستند که انسانند و مردم را دعوت کردهاند. خدا دارای دو حجت است… و اگر انبیاء باشند و عقل نباشد، باز انسان راه سعادت خود را نمی پیماید.
خوب ممکن است این حالت عشق و محبت، بهصورت ناگهانی در عزای امام حسین(علیه السلام) برای عزادار ایجاد شود و منجر به این رفتارها شود؛ شبیه عشقی که در کربلا از امام حسین(علیه السلام) تجلّی پیدا کرد.
«محبت» که عبارت است از تمایل پیدا کردن و راغب بودن به چیزی که موجب لذت و راحتی انسان میگردد، زاییده معرفت و ناشی از ادراک آن چیز است. از این رو کشش و تمایلی که در عالم جمادات وجود دارد مثل آهن و آهنربا، جاذبه زمین و… چون ظاهراً ناشی از معرفت و ادراک نیست، محبت نامیده نمیشود. و نیز هرچه معرفت بیشتر باشد، محبت افزونتر می شود چنانکه هرچه کمال و موجبات لذّت در محبوب بیشتر شود، محبت پررنگتر میشود؛ { والّذینَ آمَنوا اَشدُّ حُبّاًّ لله}
چیزی که امام حسین(علیه السلام) را وادار کرد در روز عاشورا از همه چیز بگذرد، اسیر الکربات گردد و هر مصیبت و اندوهی را تحمل کند، فقط عشق به خدای متعال بود و این عشق چیزی نبود که ناگهان و در حادثه سفر کربلا پیدا شده باشد. بلکه در تمام دوران حیات آن حضرت این عشق وجود داشت و حادثه عاشورا در حقیقت ثمره و محصول این عشق و ارادت بود. مناجاتهایی که از آن حضرت در دسترس ما وجود دارد مخصوصاً دعای عرفه، گویای این عشق و ارادت و نفوذ آن در اعماق وجود آن حضرت است.
اینکه بعضی، از اظهار نظر درباره مسائلی چون قمه زنی اِبا میکنند و آن را خارج از حوزه مسائل شرعی میدانند، به چه خاطر است؟
حضرت آیت الله مظاهری(حفظه الله) درباره این گفته قمهزنها که میگویند: «این کارها نزاع عقل و عشق است» یا «این امور در محدوده فقه نیست!» می فرمایند: اینگونه بیانها که نظیر آن را هم، اینجانب در کتاب «جهاد با نفس» نقل کردهام، فرار از جواب است و چون مسئله، یک مسئله فقهی است، باید فقیه پاسخ آن را بدهد.
در بعضی از فتاوی علما، دلیل غیرشرعی بودن اعمالی مثل قمهزنی را «وهن» بودن آن دانسته اند؛ آیا روایاتی داریم که به دلیل وهن بودنِ رفتاری در نظر بیگانگان، حکم شرعی آن، تغییر کرده باشد؟
[بله؛] دو سه مورد را به عنوان نمونه عرض میکنم؛ راجع به وهن در اجرای حدود، دیات و قصاص و…، بحثی است راجع به اهل ذمّه. در بعضی روایات آمده که ما دو نوع «اهل کتاب» داریم؛ یک نوع اهل ذمّهاند؛ یعنی پذیرفته شدهاند که در کشور اسلامی زندگی کنند و یک قسم معاهد است؛ یعنی در کشورهای غیر اسلامیاند، ولی عهد دارند با ما. خوب حالا اگر مسلمانی یکی از آنها را کشت، آن مسئلهای که در روایات آمده که دیه اهل کتاب ۸۰۰ درهم است، راجع به آنهاست؛ نه راجع به کسانی که در سایر کشورهای اسلامی زندگی میکنند. روایت داریم که اگر موجب وهن بعیدالعهدِ اسلام بشود، باید دیه کامل بدهید. یعنی اگر جوری بشود که آنها راجع به اسلام، بدبین بشوند و در نتیجه تبلیغات سوء بکنند، باید دیه کامل به او پرداخت گردد.
مثال دیگر اینکه همه علما گفته اند و روایات زیادی هم وجود دارد، که اگر یک مسلمانی در مناطق کفرنشین، مستوجب اجرای حدود شد، میگویند: حدود را در مورد او اجرای نکنید؛ چون موجب وهن اسلام میشود. پس با این حساب، وهنِ اسلام در نظر دیگران، یک جنبه اساسی و محوری دارد و این یک هشداری است… مواظب باشید که ما نباید فقط داخلۀ خودمان را لحاظ کنیم؛ چون مسؤولیت پخش اسلام در سرتاسر جهان را داریم.
ما که مسلمانیم ممکن است به بعضی مطالب، این قدر خو گرفته باشیم که دیگر در نظر ما وهن نباشد؛ یا ممکن است به حکمتش واقف باشیم، اما آن کس که در خارج است، شاید به حکمت قضیه واقف نباشد و به نظرش موهن جلوه کند. این مسئله که نباید کاری کرد که دین، اسلام، قرآن و ائمه(علیهم السلام) در نظر دیگران موهون شوند، این اصل است. این دو سه مورد که عرض کردم به عنوان نمونه بود والاّ روح فقه ما و روح اسلام، این مطلب را به طور «اصلِ مسلّم» مطرح کرده. نکتهای که می خواهم عرض کنم این است که، حالا اگر یک نوع اقامه شعائر برای ما قابل تحمل است، اما برای جهانیان قابل تحمل نیست و آن را زشت ببینند، ما داعی نداریم که این را در ملأ عام انجام دهیم.
0