برای طراحی یا شناسایی فتنه ، باید ۴ رکنن اساسی را در نظر گرفت:
الف. شناخت حوزه هدف فتنهگران؛
ب. شناخت فتنه (کمّ و کیف ابزار و روش فتنه)؛
ج. حوزه سطوح فتنهگران.
د. پس از آن تحلیل حوزههای مختلف فتنه در انقلاب اسلامی ایران، فتنه بزرگتر تبیین خواهد شد.
مطابق روایتی که پیشتر از امام علی در انسانشناسی استراتژیک ارائه شد و دستمایه تبیین جامعه شناسی استراتژیک هم قرار گرفت. امام علی (ع) در طراحی انسانشناسی استراتژیک میفرماید: العقول أئمه الافکار، و الافکار أئمه القلوب، و القلوب أئمه … الاعضاء” عقل، پیشوای ذهن است و ذهن پیشوای قلب و قلب پیشوای … اعضا. بحارالانوار، ج۱، ص۹۶.
بررسی حوزه هدف فتنهگران: روند طبیعی تصرف یک جامعه، حرکت از پیرامون به مرکز است. یعنی ابتدا لایههای مربوط به حوزه بدنه جامعه را هدف قرار میدهند؛ سپس لایه مربوط به حوزه قلب؛ پس از آن حوزه مربوط به ذهن و در نهایت حوزه مربوط به عقل. در اوایل انقلاب اسلامی، دشمنان دچار دستپاچگی شدند و مطابق برخی استراتژیهای بسیار پیچیده جریان اسلام، سه سال، به سر دوانده شدند، اما پس از آن متناسب با شرایط و مدیریت داخلی ایران، در هشت سالهای مختلف مدیریتی، استراتژیهای هولناکی را طراحی کردند:
۱- هشته اول شکستن حلقه پیرامونی نظام اسلامی: در این دوره، روش برخورد شیاطین جنّ و انس با ایران اسلامی ضمن تدبیر ترکیبی برای نابودی جامعه اسلامی در همه حوزهها، شکستن پیرامونیترین لایه جامعه اسلامی بود؛ زیرا به طور طبیعی نازکترین حلقه نظام اسلامی، حوزه فیزیک جامعه بود. بنابراین جنگ تحمیلی بر ضد ایران اسلامی را آغاز کردند. این راهبرد به مدت ۸ سال متناظر با سوء مدیریت موسوی در درون “بدنه” نظام طراحی و تجربه شد. اما به مدد الهی، رهبری امام امت و فداکاری مردم بسیجی، نتیجه دلخواه طاغوت را در پی نداشت. وقتی احساس کردند که در حوزه جنگ بدنی، موفق نیستند؛ جام زهر به امام نوشاندند و با تعطیل کردن کارخانه عظیم فرهنگ سازی (جنگ) زمینه را برای تهاجم به فرهنگ، فراهم کردند.
2- هشته دوم، شکستن حوزه قلب نظام اسلامی: سپس بر اساس مدل انسانشناسی استراتژیک، حوزه قلب جامعه که تجلی آن در فرهنگ است را مورد شبیخون قرار دادند، تدبیری که قبلا بارها و به ویژه در فروپاشی کشور اسلامی اندلس استفاده شده بود. در این شبیخون، قلب جامعه که برآیند عواطف، خواستها و ارزشهای مردم بود را هدف قرار دادند. بدحجابی و دوست دختر پسر بازی شایع شد، احساس بیعزتی (همان بیاعتماد به نفسی) آغاز شد، فضای ایمانی جامعه را ناامن کردند، بحران هویت طراحی شد و خلاصه اینکه قلب مردم و روحیه ایمانی جامعه را به کمک دولت کارگزاران رفسنجانی و وزیر ارشاد مستعفی (خاتمی)، در معرض عظیمترین بمبارانهای جنسی و عاطفی و ضد فرهنگی سپردند. بیشترین هجوم به حوزه قلب و ایمان مردم از سوی دشمنان خارجی و بازیگران یا بازیخوردههای داخلی، در دولت رفسنجانی متمرکز بود. اما در این استراتژی هم موفق به اندولسیزاسیون ایران ولایی نشدند و کارگزاران ابلیس نتوانستند زیر لوای سازندگی، بازندگی و “شبیخون فرهنگی” را به نتیجه دلخواه طاغوت برسانند؛ هر چند این کارگزاران، نفس بسیج و روحیه ایمانی مردم را به شماره انداختند. در همین دوره، رفسنجانی با راه دادن عناصر مشکوکی مثل کدیور، سازگارا، باقی و … که از یاران حلقه کیان بودند، پس از دادن جام زهر در حوزه جنگ فرهنگی به رهبری، زمینه را برای جنگ ذهنی فراهم کردند. حلقه کیان تقویت شد، یارانش در دولت رفسنجانی راه یافتند و با شروع هشته سوم، جنگ عظیمی در حوزه ذهن به راه انداختند.
۳- هشته سوم، هجوم سنگین شبههگران به حوزه ذهن جامعه: افسران تازه نفس دشمن که در دولت رفسنجانی در مرکز مطالعات استراتژیک نهاد ریاست جمهوری برای مبارزه با نظام، آموزشهای بسیار پیچیدهای دیده بودند، وارد عرصه نبرد نفسگیر “ذهنی و فکری” شدند. از سروش، ارباب حلقه کیان گرفته تا م. ملیکان تئوریسین مدرنیته، بشیریه(نشخوار کننده طرح ترور دموکراتیک! جورج کنان) کدیور و سازگارا و “باقی” ناسازگاران با نظام؛ و آخوندهای نادانی که حقوق بشر را مبنای فتوا گذاشتند؛ همگی بازیگر مخوفترین طرحها برای هدف قرار دادن اعتقادات مردم با شبیخون شبههپراکنی برای نابودی “حوزه ذهن” نظام مقدس ولایی بودند. در این دوره، ناتوی فکری دشمن؛ ۲۳۵۰ بمب فکری شببه غیر تکراری بر ذهن مردم ریختند.
در این دوره بود که نور وجود مخلص علامه “مصباح” خفاشان شبههپراکن را خشمگین کرد. کاری کردند که هنوز صدا و سیمای جاهل ما، عملا “صدای ملکوتی” و سیمای ماه علامه مصباح” را سانوسر میکند. این شاهکار شجره طیبه اسلام، کانون فحاشی دشمنان خورشید ولایت بود؛ اما نگذاشت خفاشها، خورشید را به مسلخ تاریحک بسپرند. این جنگ پیچیده هشت ساله هم تمام شد ولی ایران اسلامی دچار تفکر بی رحم مدرنیزم نشد.
۴- هشته چهارم، شکستن عمق استراتژیک نظام؛ ولیّ فقیه: حمله سرداران سه هشته پیشین دشمن به عمق استراتژیک؛ یعنی حوزه عقل نظام. خوشبختانه عملکرد انقلابی سرداران اسلام در هشته اول و دوم و سوم، مردم را به آستانه عظیمترین بلوغ مخلوقات در طول تاریخ آفرینش رساند، حالا هر ایرانی یک بسیجی. این مردم فوق دانا، شعارهای انقلابی و اسلامی سر داده شده از سوی دکتر احمدینژاد را انتخاب کردند و ایشان هم در قول و عمل انقلابی نشان داد. حالا ۳۰ سال از نظام گذشته است و ابلیس و یارانش همچنان در “کیش” امام و امت ماندهاند. نوبت به تهاجم به عمق استراتژیک نظام یعنی عقل جامعه و ولیّ امر الهی شد. سران سپاه ابلیس در دورههای گذشته، در یک جبه جمع شدند و اوج دشمنی خود با نظام ولایی را به تماشا گذاشتند، اما دیدید که باز، بازماندند. و رهبر الهیمان، هشدار فتنه بزرگتر را به امت دادند.
بررسی حوزه فتنه (کم و کیف ابزار و روش): ابزار و روش تا حد زیادی معرف همدیگرند؛ یعنی نوع ابزار گویای روشی است که قرار است دنبال شود. ابزارهای قابل تصور برای فتنهگری نیز ابزارهایی هستند که متناسب با هدف فتنه، ابزارهایی مادی (بدن)، قلبی (احساسی و ایمانی) و ذهنی (فکری و اعتقادی) و هر یک از این ابزارها ممکن است در اندازه کم یا زیاد مورد استفاده قرار بگیرند.
بررسی حوزه فتنهگران: سطوح فتنه گران نیز به خوبی در نمودار جامعه شناسی استراتژیک تعریف میشوند. نخست لازم است اشاره شود که جبهه طواغیت در دشمن بودن با جبهه حق، همدستد، اما در دشمنی کردن با آن، متناسب با منافع خود اقدام میکنند، زیرا “والذین کفروا أولیائهم الطاغوت” آنان اولیاء دارند نه “ولیّ” امر واحد. و شیطان هم با همه استادیش، نمیتواند همه را متحد کند، به دلیل اینکه ضریب اطاعت طواغیت از شیطان به اندازه جهلشان است، نه به شکل مطلق، همانطور که ضریب اطاعت خوبان از ولیّ امر، به قدر عقلشان است نه به اندازه مطلق.
۱- گروهی که در ترور حوزه بدن جامعه متخصص و میاندار بودند: اینان اکثریت جبهه باطلند؛ چون اکثر اهل باطل هم مثل اکثر اهل حق، عوام هستند. در هشته اول انقلاب، میدان داران مبارزه با انقلاب، عموما اینان بودند. نمونه فتنهگری آنان در خارج جنگ تحمیلی و در داخل، ترورهای کور بود. وقتی اینان شکست خوردند، در هشته دوم، جریان عمق بیشتری پیدا کرد و نقش خواص باطل بیشتر شد، دقیقا همین اتفاق هم در جبهه حق رخ داد. ابتدا مردم نقش بیشتری داشتند، ولی در هشته دوم، خواص ولایی، نقش تعیینکنندهتری پیدا کردند.
۲- گروهی که در ترور حوزه قلب جامعه متخصص و میاندار بودند: پس از مجموعه اول، اینان بیشترین افراد جریان طواغیت را تشکیل میدهند. چون نقش حب و بغض در کور شدن آدم و گمراهی خیلی زیاد است. اینان مبارزه پیچیدهتری نسبت به گروه اول، برای شکست ایران اسلامی انجام دادند. اما نتیجه همان شد که امام و امت اسلام برای آن مجاهدت کردند. پس از شکست گروه دوم؛ یعنی فتنهگران حوزه قلب، حرکت به سمت مرکز ادامه یافت و فتنه عمق بیشتری یافت، در اینجا باز نقش خواص (حوزه ذهن) در طراحی و اجرای فتنه بیتشر شد و البته همین نقش برجسته خواص، در جریان حق نیز به قدری قوی شد که خلیفه الهی حضرت امام خامنهای دو بحث مهم “عوام و خواص” و “عبرتهای عاشورا” را مطرح کردند و فرمودند که اگر خواص کوتاهی کنند، امام حق به مسلخ میرود.
۳- گروهی که در ترور حوزه ذهن جامعه متخصص و میاندار بودند: در هشته سوم، فتنه عمیقتر شد و میدانداران فتنه، عموما متفکرین و اساتیدحوزه ذهن بودند؛ کسانی چون سید محمدخاتمی، عبدالکریم سروش، مصطفی ملکیان، حسین بشیریه، سعید حجاریان و …؛ خوشبختانه این گروه برای اولین بار استراتژی ترکیبی فتنه در دو حوزه ذهن و بدن به کار بردند و در ۱۸ تیر ۸۷ خود را نشان دادند و مردم آنان را شناختند.
۴- گروهی که در ترور حوزه عقل (عمق استراتژیک) جامعه متخصص و میاندار بودند: در هشته چهارم، مدیریت فتنهگران در همان عمق استراتژیک طاغوت در نظام بود. دیگر خاتمی لیدر نبود، چون خاتمی با اینکه آخونداست، اما هویت دانشگاهی دارد و در حوزه علمیه که شأنیت عقل جامعه و رهبری را دارد، خریداری ندارد. در خرداد ۸۸، مدیریت اصلی جریان براندازی نظام، پس از طی سه مرحله، مدیریت برادازی از گروهکهای پیرامونی به براندازان “مرکز”ی رسید. اما بدنه براندازان را نتوانستند به حوزه و روحانیت منتقل کنند. ولی مدیریت براندازی هم در داخلی و هم در خارج، هر دو در عمق استراتژیک جبهه طاغوت بودند؛ یعنی شیطان اکبر و شیطان کبیر (بزرگ). و البته خواص ولایی هم به عمق خود متصل شدند و جریان مستقیما از طرف عمق استراتژیک عالم اسلام؛ یعنی امام خامنهای مدیریت میشد. پس در این نقطه، یکی از عظمیترین رویاروییهای طاغوت با اسلام شکل گرفت. یعنی هم هدف فتنه، عمق استراتژیک اسلام (ولایت فقیه و ولیّ فقیه) بود، و هم ابزار و روش فتنه نسبتا سنگین بود و هم مدیریت فتنه در عمق استراتژیک طاغوت هدایت میشد. اما راز عدم موفقتی فتنه گران:
الف. ناتوانی در به کارگیری روش و ابزار مناسب برای براندازی. اگر کودتاگران توانسته بودند زاغه مهمات هادی غفاری را فعال کنند، احتمال کمی برای تغییر نتیجه کودتا وجود داشت.
ب. اشتباه جریان داخلی در “حوزه فتنهگران”: درست است که مدیریت جریان فتنه از پیرامون به مرکزیترین طاغوت درون نظام حرکت کرد، اما اشتباهی که کردند این بود که فتنه را خیلی زود و خام طراحی کردند. یعنی همانطور که در فتنه ۷۸ هم مدیریت فته با مدیران حوزه “ذهن” بود و هم بدنه فتنه، در فتنه ۸۸ هم اگر همانطور که در راس فتنه یک آخوند برانداز بود و در بدنه فتنه هم افرادی بودند که شآنیت عمق استراتژیک (عقل جامعه) را دارند؛ یعنی عالم نماها و مرجعنماها و فاضلنماها و طلبهنماها؛ احتمال موفقیت آنان ۶۶ درصد بود و ۳۴ درصد باقیمانده را مولفه نوع فتنه (کم و کیف ابزار و روش فتنه) تعیین می کرد. التبه اینان از مدتها پیش به فکر راه اندختن حوزه آزادی همانند دانشگاه آزاد بودهاند اما روحانیت بیدار، اجازه چنین تحرک شیطانی را نداده است. هر چند اینان در تاثیر گذاری بر برخی از بزرگانی که انتظار نبود، موفق عمل کردند و برخی از خواص حوزوی به نحوی در این کودتا ضعیف عمل کردند. برخی از بیجارهها مثل خوراج به دنبال حکمیت بودند.
ج. اشتباه جریان خارجی در “حوزه فتنهگران”: مدیریت خارجی برانداز یعنی، آمریکا هم به دلیل استکبار یا … نتوانست، بدنه مناسبی برای براندازی در خارج کشور و به ویژه در همسایگی ایران و کشورهای مسلمان منطقه فراهم کند. اگر آمریکا جنگ نهایی را پیش دستی میکرد، خیلی زیرکانه تر به نظر می رسید. البته ما میدانیم که ایادی آمریکا در ایران، رایزنیهایی را با شاه عربستان انجام دادند و در سفر عراق، با کسانی که باید دیدار کردند، اما این حلقه خارجی هم همانند حلقه استراتژیک داخلی (برخی آخوندها) متخلخل و کنده وا کنده ماند.
فتنه بزرگتر: اگر تمام مولفههای فتنه را برشمریم و همگی را ارتقاء دهیم، فتنه خیلی بززگتر شکل میگیرد. درست است که در برخی موارد مثل حوزه هدف فتهگران، امکان فتنه عمیقتر وجود ندارد، چون در فتنه اخیر، مرکزیترین نقطه، یعنی عمق استراتژیک را هدف قرار دادند، اما …
۱- استراتژی ترکیبی در “حوزه هدف فتنهگران”؛ یعنی ترور همزمان هر سه سطح و عمق نظام: به نظر میرسد که امکان طراحی براندازی ترکیبی پابرجاست و به احتمال بسیار زیاد، در فتنه بزرگتر، براندازی ترکیبی خواهد بود؛ یعنی جنگ همزمان در هر سه سطح جامعه (بدن، قلب و ذهن) و نیز عمق استراتژیک جامعه.
۲- استراتژی ترکیبی در “حوزه روش براندازی” (ترور ترکیبی عمق استراتژیک نظام): قطعا استراتژی ترکیبی برای ترور عمق استراتژیک نظام (ولیّ فقیه) طراحی خواهد شد. یعنی ترور همزمان ذهنی (شبهه در اصل ولایت فقیه یا صلاحیت فرد متولی آن) قلبی (با قاتل معرفی کردن نائب امام زمان و …) و بدنی وی. در این حوزه نمیتوان حدس بیجا زد اما به نظر میرسد طرح ترور ایشان (نفسی له الوقاء و الحمی) جدی باشد.
الف. زدن مرکز هستهای بهانه اسرائیل است، آنها به دنبال زدن هسته مرکزی اسلام هستند؛ انرژی فوق اتمی جهان اسلام امام خامنهای است. ب. احتمال حفر تونلهای ترور تا بیت رهبری اسلام، تا در شرایط مناسب اقدام به ترور ایشان کنند. ج. احتمال وجود کانالهای زیرزمینی در یکی از مخفیگاههای سرکرده اصلی فتنه، برای ملحق شدن به فراریان خارج نشین.
۳- استراتژی ترکیبی و اشتدادی در “حوزه ابزار براندازی” در فتنه جدید: در این فتنه شکست خورده، ترکیبی نبود، در فتنه بزرگتر، قطعا روش و ابزارها ترکیبی خواهد بود. البته فتنه ۸۸ به احتمال قریب به یقین، سختانرم طراحی شده بود، ولی نرم عملیاتی شد. دلیل آن را نمیدانم شاید “تار عنکبوت” غار هجرت پیامبر یا توفان طبس یا چیز دیگری مانع شده است. تردیدی نیست که زاغه مهمات هادی غفاری یکی از سبکترین زاغههای مهمات بوده است، و علت قرار گرفتن آن در مسجد هم، رنگ دینی دادن به جنگ براندازنه بوده است. زاغه های دیگر را دریابید!
۴- تکمیل “حوزه فتنه گران” داخلی و خارجی با وارد کردن روحانیت و وهابیت به کودتا: ورود بیشتر روحانیت به رهبری و بدنه فتنه و پر کردن خلأ فتنه ۸۸ با توهم کشاندن مراجع، علما، فضلا، و طلاب و روحانیون به بدنه فتنه در گروه فتنه گران داخلی. تجارب گذشته تاریخ و عملکرد ضعیف برخی از عزیزان در فتنه ۸۸، این امید را در دل فتنهگران روشن نگه داشته است. شاید بتوان تلاش حامیان حکمیت برای تحقق یک جبهه بزرگ رفسنجانیستی در درون حوزه از طریق تاسیس نهاد مرجعیت یا حوزه آزاد یا … را در این حوزه گنجاند. وقتی یک آیت الله یقین کند که رهبری، نظام را به پرتگاه کشانده است و به زودی نظام نابود میشود؛ و از سویی حفظ نظام را اوجب واجبات بداند، نتیجه معلوم است: وجوب قتل رهبری! خوارج با فرق امام علی علیه السلام چه کردند؟ آیا فرزندش سید علی “فرق” دارد؟ اگر چه آخوندهای سبز این استدلال را علنی نکردند، ولی تنها منطقی که رفتارشان را توجیه میکند، همین است. از دیگر پایه های فتنه، گروهچه هایی، مثل جریان مشایی و خاتمی است، که بتوانند نقش پایه های فرعی فتنه را بازی کنند
در “حوزه فتنهگران خارجی” هم، تلاش ایکس برای هماهنگ کردن کشورهای همسایه و به ویژه عربستان، القاعده و طالبان و کشورهای غربی مثل انگلیس و آمریکا برای ضربه نهایی به اسلام ادامه دارد. مسایل این بند (۴) تنها ظرفیتهای غیرترکیبی اشباع نشده جریان براندازی ۸۸ بود