آشنایی با شبکه های اجتماعی
صفحــــه دوم
تاریخچه فیس بوک با یک فکر کثیف راه افتاد! چرا فکر کثیف؟ مدیر فیس بوک دانشجوی دانشگاه هاروارد بود، آمد با یک دوست دیگرش یکسری پروفایل های دختران آن دانشگاه را- پروفایل منظورم عکس و مشخصات است، مثلاً متولد چه سالی، متولد کدام شهر است، کجا زندگی میکند و… یک چندتا صفحه در اینترنت درست کرد و آنها را آنجا گذاشت، یک آدرس هم گذاشت، گفت بروید ببینید، استارت فیس بوک این شکلی خورد و در مدت زمان کوتاه کلی بازدید پیدا کرد. بازدید نه عضو! بازدید، اصلاً آن زمان عضوگیری وجود نداشته، هیچ کس عضو فیس بوک نمی شد فقط همه می رفتند می دیدند. این قضیه برمی گردد به چه سالی؟ من اول چندتا تاریخ بگویم یاهو سال ۹۴ شروع کرد، گوگل سال ۹۸ شروع کرد، فیس بوکی که الآن دومین سایت دنیاست سال ۲۰۰۴ شروع کرد. این کار را سال ۲۰۰۴ کرد، سال ۲۰۰۴ که این کار را کرد تازه هیچ کس را هم اجازه نمی داد که ثبت نام کند، فعلاً فقط چندتا صفحه بود، با یک ایده کثیف استارت را زد، بعد گفت این که خوب است، این که خیلی طرفدار دارد بیایم برای کل دانشجویان دانشگاه صفحه درست کنم، اختیارش را هم بدهم دست خودشان! برای هر دانشجوی دانشگاه یک صفحه درست کرد و اختیارش را هم به دست خودشان داد که بروند آنجا بنویسند که اسم شان چیست؟ تاریخ تولدشان کی بوده؟ کجا به دنیا آمدند و… یک چندتا عکس آپلود کنند و همدیگر را بشناسند و بروند برای همدیگر نظر بگذارند و… این شد اساس فیس بوک، یک کمی آمد جلوتر، هنوز اجازه نمی داد کسی از بیرون این دانشگاه آنجا ثبت نام کند، کمی آمد جلوتر و رفت سراغ چندتا شرکتی که در زمینه فناوری اطلاعات کار می کنند، گفت آقا فیسبوک را که دیدید! البته آن موقع هنوز اسمش فیس بوک نبود، گفتند بله، اسمش the face book بود، گفت این the face book را من میتوانم کارمندان شما را اگر بخواهید اینجا عضو کنم ولی باید یک هزینه ای به من بدهید. دو- سهتا شرکت بزرگ در زمینه IT و زمینه های دیگر را آورد و کارمندهایش را آنجا عضو کرد و یک فضای آکواریومی درست شد که من و شمایی که بیرون نشسته بودیم، حالا ایرانی ها به کنار، داداش آن دانشجوی آن دانشگاه هاروارد که بیرون نشسته بود، وقتی نگاه می کرد می گفت کی می شود که من هم بتوانم بروم آنجا عضو بشوم! این فضای آکواریومی را ساخت و برای خودش کلاس گذاشت و گفت فعلاً کسی نمی تواند بیاید اینجا عضو شود. چه سالی عضویت را آزاد کرد؟! ۲۰۰۶! یعنی عملاً از ۲۰۰۶ تا الآنی که ما اینجا نشستیم ۷۰۰ میلیون نفر در دنیا اینجا عضو شدند. خیلی مهم است باید ببینیم چه کار کرده؟ چه اتفاقی افتاده است؟ چه کار کرد که ۷۰۰ میلیون عضو الآن دارد. آزادی دارد! خیلی از شبکه اجتماعی های خارج آزادی دارند. فیس بوک نقطه قوتش گراف رابطه هایش بود. گراف به مجموعه خط و نقطه می گویند گراف. یک نقاطی که با خط به همدیگر به هم وصل می شوند. گراف رابطه های فیسبوک اوج قدرت فیس بوک بود که هیچ شبکه اجتماعی دیگری این را نداشت. حالا می خواهم راجع به این کمی توضیح بدهم.
گراف رابطه ها یعنی چه؟ یعنی اینکه خیلی راحت می فهمد شما با چه کسانی دوست هستی! یا ممکن است با چه کسانی دوست باشی! و وقتی شما را در مقابل یکسری آدم قرار میدهد، و میگوید این آدمها را میشناسی؟! و شما نگاه می کنید می بینید این آدم را ۱۵ سال پیش می شناختی! چطوری فهمیده که شما با همدیگر دوست هستید! آن موقع است که تعجب می کنید؛ و آن موقع است که فیس بوک را قبول میکنید به عنوان اینکه اینجا عضو شوید و فعالیت کنید. این جمله را احتمالاً شنیدید یا اگر نشنیدید از این به بعد می شنوید، دوستان تان می آیند به شما می گویند آقا بیا توی فیسبوک عضو شو همه هستند! این همه هستند از کجا آمده؟! آمده توی فیس بوک معلمش را دیده، مثلاً دوتا از رفیق هایش را دیده، و فلانی هم که مثلاً ۱۰ سال پیش با او دوست بوده دیده، پس نتیجه گرفته که همه هستند.! ببینید فیس بوک چکار کرده که این اتفاق افتاده؟ مثال اول؛ من یک عکسی از سال پنجم ابتدایی ام در فیس بوک آپلود می کنم فیس بوک این قابلیت را دارد که روی عکس ها تگ بگذارم. یک عکس این شکلی مثل همین جمعیتی که الآن اینجا نشستند، روی چهره هاتون تگ میگذارم می گویم این محمدحسن رجبی است، این مثلاً جواد علوی است، این فلانی است، این هم علی فلاح و… بعد چه اتفاقی می افتد؟ در یک تاریخی فرض کنید علی فلاحی که تا الآن توی فیس بوک نبوده می آید اینجا عضو می شود، من وقتی می خواهم عضو شوم یکسری چیزها را پر می کنم، می گویم شهرم تهران است و… فرض کنید اصلا مدرسه ام را هم پر نمی کنم، فقط شهرم را پر می کنم و نام و نام خانوادگی و بعد می روم جلو. فیس بوک چکار می کند؟ میگوید خب اینها با هم هم شهری هستند، توی یک رِنج IP هم هستند، احتمال اینکه با هم هممدرسه ای باشند زیاد است، این هم که یک نفر را در عکسش گفته این علی فلاح است، این علی فلاح با آن علی فلاح که الآن آمده عضو شده ممکن است یک نفر باشد، یک گراف پیچیده این کارها را دارد میکند، یک سیستم اتوماتیک دارد این کار را میکند. منِ علی فلاح که دارم login میکنم و اولین بار است دارم وارد فیس بوک میشوم آن بغل یک لیستی به من می دهد و می گوید اینها را می شناسی؟ نگاه می کنم می بینم این مثلاً ۱۵ سال پیش با من هم کلاس بوده، ببینید چطوری رابطه بین ماها را می فهمد؟ این یک مثالش بود، از روی عکس هایی که ما آپلود می کنیم، از روی تگ هایی که ما روی عکس ها می گذاریم ماها را پیدا می کند.
مثال دیگر؛ ایشان در فیس بوک صدتا دوست دارد، صد نفر را در لیست دوستانش اضافه کرده، ایشان هم چهل نفر را به لیست دوستانش اضافه کرده، من با هر دو نفر دوستم، در آن چهل نفر و در آن صدنفری که هر دو نفر با آنها دوست بودند، چهار نفر آدم هستند که مشترک هست، یعنی آن چهار نفر هم دوست ایشان هستند هم دوست ایشان. من با آن ها دوست نیستم. تازه وارد فیس بوک شدم، وقتی تازه وارد فیس بوک شدم این دو نفر جزء دوستان من هستند، از روی اشتراک دوستان این ها، می فهمد که ممکن است این ۴تا را هم من بشناسم چون دوست مشترک اینها و من هستند! چون من با اینها دوست بودم. می گوید تو این ۴تا را میشناسی، حالا اگر یک نفر از این ها را هم بشناسم تعجب می کنم، می گویم تو از کجا فهمیدی که من این را میشناسم و این جاهاست که مردم به فیس بوک ایمان آوردند! و آن الگوریتم پیدا کردن رابطه های فیسبوک، نقطه قوتش بود. پس مثال اصلی اش، دوستان، و دوستانِ دوستان و… این رابطه بین آن ها بود.
مثال بعدی؛ من داخل فیس بوک – اصلاً دوستان را ول کن- می آیم صفحه گَردی میکنم، صفحه ایشان را میبینم از بین دوستان ایشان روی یک نفر کلیک میکنم میشود مثلاً صفحه فلانی؛ دوباره از روی آن کلیک میکنم که تا آخرین نفر آن تَه؛ اینها را همینطور از روی همدیگر رفتم جلو. نفر بعد از من می آید و همین مسیر را طی میکند، صفحه ایشان را میبیند، صفحه بعدی را میبیند، صفحه بعدی را هم می بیند و آن آخری را نمیبیند به هر دلیلی، حالا یا وقت نداشته، یا پیدایش نکرده، از روی مسیر چرخش بین صفحات چون مشترک بوده فهمیده که ما دنبال یک موضوع هستیم! پس آن چهارمی را که من دیدم برای این یکی هم میتواند جالب باشد که ببیند. دفعه بعدی که من وارد فیس بوک می شوم به من میگوید که میخواهی با این دوست باشی؟ میخواهی این را ببینی؟ میبینم که بله این دقیقاً همان کسی است که دنبالش بودم! با آقای فلانی که مثلاً مدیر فلان روزنامه است اتفاقاً کارشان داشتم، چطوری این را فهمید؟ از روی همان مسیر قبلی که نفرهای قبلی طی کردند. من خیلی مثالهای ساده را دارم میزنم. این الگوریتم خیلی پیچیده است و با این الگوریتم است که شما این جمله را میگویید آقا بیا عضو فیسبوک بشو همه هستند، همه نیستند؛ وقتی که سه- چهار نفر را میبینی که آن سه- چهار نفر آنجا هستند یک دفعه نتیجه میگیری که آقا وقتی دوست ۱۵ سال پیش من هست، دوتا از همکارهایم هم هستند، دوتا از بچههای دانشگاه هم هستند پس لابد حتماً همه هستند و همینجوری فیسبوک در همین شایعه و شایعه چرخید تا رسید به هفتصد میلیون؛ الآن واقعاً شاید در کشورهای دیگر همه باشند! میدانید کشورهای آن طرف، مثلاً آمریکا خیلیها هستند، در ایران ما هم متأسفانه همین اتفاق دارد میافتد. حالا چرا متأسفانه؟ چون هر یک نفری که به فیسبوک اضافه میشود هر روز برای فیسبوک یک درآمد ایجاد میکند.

یک شبکه اجتماعی وجود دارد به اسم شبکه اجتماعی گروپ آن ؛ groupon.com گروپ آن شبکه اجتماعی است که در دنیا خیلی طرفدار دارد ولی در ایران هنوز آنقدر شناخته شده نیست. هنوز مانده که ایرانیها به این تز برسند. ببینیم چی هست؟ تز این شبکه اجتماعی چیست؟ بعضی وقتها برای شما سؤال میشود که آقا گوگل برای چه اینقدر مجانی دارد به ما امکانات میدهد؟ درآمدش از کجاست؟ گوگل که فروشگاه نیست، درآمدش از کجاست؟ معمولاً هم این جواب را میشنوید که درآمدش از تبلیغات است، برایتان هضم نمیشود که مگر چقدر درآمد دارد که میتواند این همه دفتر در دنیا داشته باشد، میتواند این همه پول Server و امکانات بدهد. حالا من یک مثالی میزنم که ذهنتان نزدیک شود به سمت درآمدزاییهای مجازی. از این دست درآمدزاییها فراوان و به سبکهای مختلف وجود دارد، که اصلاً یک شاخهای دارد که در دانشگاههای خارج دارد تدریس میشود که آقا چگونه از اینترنت درآمدزایی کنیم؟ این مثالی که دارم میزنم این است گروپآن، سایت گروپآن، شبکه اجتماعی گروپآن میرود این کار را میکند، میرود شرکت سامسونگ میگوید که آقا LCD شما دانهای چند؟ میگوید مثلاً ۲۰۰ هزار تومان! میگوید خب، حالا اگر من چند نفر آدم بیاورم، چندتا سفارش بدهم و شما اینها را به من ۱۵۰ هزار تومان میدهی؟ سامسونگ میگوید اگر ۲۰۰ هزار تومان را بخواهم ۱۵۰ هزار تومان بدهم باید حداقل ۵۰۰تا از من بخری! میگوید باشد ۵۰۰تا میخرم. آن ۵۰۰تا را نمیخرد؛ میآید این طرف توی سایتش یک تبلیغ میگذارد یک بخش باز میکند که LCD سامسونگ، ویژگیهایش این است، قیمت: ۱۵۰ هزار تومان! قیمت بیرون ۲۰۰ هزار تومان. تا ۵۰۰ نفر اگر ثبتنام کنند میخرد. حالا تازه ۱۵۰ هزار تومان را در سایت نمیزند میزند ۱۶۰ هزار تومان، ده هزار تومان این وسط خودش سود میکند روی هر یک دانهاش. البته این مثال است و عددهایش هم همه مثالی است. اما سبک و سیاق کار کردن را ببینید. طرف قرار بوده تکی بلند شود برود یک مانیتور بخرد، باید ۲۰۰ تومان میداده، حالا میرود توی این سایت ثبتنام میکند و به جای اینکه امروز بخرد، فردا یا پس فردا به او میدهند، ۱۵۰ هزار تومان، ۱۶۰ هزار تومان، خب خیلی برایش به نفع است، ۴۰ هزار تومان دارد ارزانتر میخرد. نه این مانیتور؛ بلکه هزار جور اقلام دیگر هم این شکلی ارائه میکند. این شبکه گروپآن است که اصلاً فعالیتش این است.
حالا میخواهم این را وصل کنم به فیسبوک؛ میآید چکار میکند، میآید میگوید آقای فیسبوک شما که ۷۰۰ میلیون کاربر داری، مطمئناً توی ۷۰۰ میلیون خیلی آدمها هستند که LCD سامسونگ بخواهند. اگر من این تبلیغ را روی سایت خودم بگذارم، سه روز طول بکشد تا ۵۰۰ نفر آدم ثبتنام بکنند، اگر روی سایت شما بگذارم – این واقعی است – کمتر از ۲۰ ثانیه ۵۰۰ نفر آدم برای این مانیتور ثبتنام میکنند. این اتفاق میافتد. الآن در خود گروپآن، در فیسبوک یک چیزی که میآید بالا، مردم نشستند که این میآید بالا ثبتنام کنند چون زیر قیمت بازار است! میزند که فلان قلم از روز فلان، ساعت فلان روی سایت فعال میشود به محض اینکه ظرفیت پر شود تمام است! یک عده آدم توی آن ساعت مینشینند روی سایت فیسبوک، که توی آن ساعت تا رسید آن را بخرند! خب، ببینید چه رابطهای برقرار شد. حالا او میگوید که قرار بود من۱۶۰ هزار تومان از این کاربرها بگیرم، ۱۵۰ هزار تومانش را بدهم به سامسونگ، ده هزار تومان میماند. از این ده هزار تومان آقای فیسبوک ۳ هزار تومانش را میدهم به تو! خب ببینید فیسبوک چه درآمدی برایش درست میشود؟ پس فقط تبلیغات نیست. یک جاهایی داشتن نیروی انسانی، داشتن مخاطب، قدرت است. وقتی فیسبوک ۷۰۰ میلیون مخاطب دارد، من یک مثالش را گروپآن گفتم، بینهایت از این مثالها هست. اینها همه میشوند درآمد فیسبوک. فیسبوک از این مخاطبش استفاده میکند و این سایتها را میگیرد و این درآمدها را کسب میکند و بقیهاش هم تبلیغاتش است.
خب حالا ببینید این عدد و رقمها به ازای هر یک نفر ما، روزانه چقدر برای فیسبوک و گوگل و… ارزش دارد. فیسبوک روزانه به ازای هر نفر ۳ دلار درآمد دارد. به ازای هر نفر روزانه ۳ دلار. هر نفری که به سایتش سر میزند نه آن ۷۰۰ میلیون؛ هر نفری که به سایتش سر میزند. این آماری که میخواهم بگویم برای ۲۰۱۰ است. ۲۰۱۰ که فیسبوک ۴۰۰ میلیون عضو داشت، روزانه ۱۵۰ میلیون نفر به این سایت سر میزدند و ۳۵ میلیون نفر محتوا روی این سایت آپلود میکردند. ۱۵۰ میلیون نفر روزانه خیلی است! خب الآن در ۷۰۰ میلیون نفر مطمئنیم که اعداد خیلی زیادتر شده است. خب پس فیسبوک روزانه ۳ دلار برای هر آدم درآمد دارد. گوگل چقدر؟ گوگل ۳۸ دلار روزانه به ازای هر نفر درآمد دارد. ببینید قدرتش چقدر است. ۳۸ دلار روزانه، به ازای هر نفری که سر میزند، تازه عضو هم نیست؛ همه کسانی که ایمیل و یاهو و هاتمیل دارند، جستجوهایشان را کجا انجام میدهند توی گوگل؛ تازه کسی که ایمیل یاهو دارد ولی جیمیل ندارد آخرش هم که میخواهد جستجو کند میآید توی گوگل جستجو میکند. پس ببینید درآمدش چقدر است؟ روزانه ۳۸ دلار درآمد.
اما سایتی مثل گروپآنی که مثال زدیم روزانه ۷۹ دلار درآمد دارد. به ازای هر یک نفر روزانه ۷۹ دلار درآمد دارد. پس اعداد بزرگی دارد جابهجا میشود ماها خیلی ارزش داریم برای این سایتها. خودتان را ارزان نفروشید.
سوال: آیا ما عضو این شبکه اجتماعیها بشویم یا خیر؟ شبکهی اجتماعیهایی که دارم میگویم دو دستهاند. یکی شبکه اجتماعیهایی است که فیلتر شده، یک سری هم شبکهی اجتماعیهایی است که فیلتر نیست. همین الان هم قابل دسترس است. کم هم عضو ندارد و من هم معرفی میکنم. شبکهی اجتماعی را آیا برویم عضو بشویم یا خیر؟
من ۳تا مسئله رو میگویم که این ۳ مسئله را در نظر داشته باشید، اگر این ۳ مسئله برایتان حل شد بروید عضو بشوید. و اگر نه عضو نشوید. اگر این ۳ مسئله برایتان حل نشد عضو نشوید. حالا اینها چه هست؟
اولین مسئله دانش فنی است. شما باید تا یک حد قابل قبولی امکانات این سیستمها را از نظر فنی بشناسید. اگر نشناسید چه اتفاقی میافتد؟ مثالهایی که من میگویم همه واقعی است. یک آقا و خانمی با هم نامزد بودند. عکس نامزدیش را در فیسبوک آپلود کرده بود. نامزدی اینها به هم خورد. این رفت با یک نفر دیگر ازدواج کرد. یکی از دوستانش این عکس رو در فاصلهی زمانی چند ساله آپلود کرد گفت این آقا و آن هم خانمش است. اصلاً این ۲تا با هم ازدواج نکرده بودند. چرا این اتفاق افتاد. آن موقعی که ایشان عکسش رو آپلود کرده بود مشخص نکرده بود این عکس را چه کسانی ببینند. ممکن است وقتی با او صحبت کنی بگوید من این عکس را آپلود کردم، دایی من در انگلیس است، این عکس را آپلود کردم او بردارد. این ممکن است در دوستانش داییاش بوده، همکارهایش هم بودند، بچههای دانشگاهشان هم بودند. خوب وقتی این محتوا را میگذارد همهی اینها بصورت پیشگزیده(Defult) میبینند. بصورت پیشفرض همهی اینها میبینند. مگر اینکه تنظیم کرده باشد که چه کسانی ببینند. خب اولین محور شد آشنایی با امکانات فنی. حالا همین رو توضیح بدهم. این امکانی که الان توضیح دادم توی شبکهی اجتماعیها به آن میگویند حریم خصوصی. تنظیمات حریم خصوصی. تنظیمات حریم خصوصی تقریباً در تمام شبکهی اجتماعیها از ساده تا پیشرفتهاش هست. سادهترینش این هست که آدرس ایمیل من را توی وبلاگ کسی ببیند یا نبیند. چون و بلاگ یک مثال web2است. این سادهترینش است. میتوانم تنظیم کنم که نبینند. میتوانم ۲تا ایمیل داشته باشم. یکی در وبلاگ نمایش داده بشود و یکی نمایش داده نشود. این در واقع به خاطر همان حریم خصوصی است. وقتی میآییم در فیسبوک این حریم خصوصی خیلی پیچیده میشود. توی فیسبوک در مورد عکسها، فیلمها، مطالب، خود صفحهی اصلیتان، در مورد همهی اینها میتوانید تنظیم کنید که چه کسانی ببینند. فقط دوستانم ببینند. دوستانِ دوستانم هم ببینند یا نه اصلاً آقای x و y ببینند. فقط این دو نفر ببینند. اصلاً بقیه نبینند. اگر اینها را بلد نباشید، مطمئن باشید اگر توی شبکهی اجتماعیها عضو بشوید دسته گل به آب میدهید. یعنی چه دست گل به آب میدهید؟ یک دفعه میخواهید یک مطلبی راجع به یک نفر دیگر بگویی که آن یک نفر دیگر هم جزو دوستانت هست، داری به یک دوست دیگرت این حرف را میزنی، بعد فکر میکنی او نمیبیند. حرفهایت رو میزنی، او هم میآید میبیند و دعوا میشود. باید این حریمها را تشخیص داد. این امکانات فنی را تشخیص بدهی که چهجوری باید از آن استفاده کرد. این اولین پارامتر و سادهترین پارامترش است.
اما دومیاش که خیلی خیلی خیلی مهم است. بحث سبک زندگی بچه حزباللهی در شبکههای مجازی است. خیلی این اهمیت دارد. متأسفانه تا امروزی که ما داریم با هم صحبت میکنیم هیچ مستند جامعی در مورد این قضیه تدوین نشده است. توسط هیچ نهاد فرهنگی این قضیه اتفاق نیفتاده. دیگر نهادهای امنیتی فکر کنم مجبور شدند بروند جلو. وظیفهی نهادهای فرهنگی است که بیایند بگویند که life styleیعنی سبک زندگی یک بچه مذهبی در شبکههای اجتماعی چه هست؟ چهجوری باید بروند در آن؟ الان سبک زندگی بچه مذهبی در بیرون از شبکهی اجتماعیها کاملاً روشن است. یک بچه مذهبی نوع پوشش در خیابان معلوم است. یک بچه مذهبی نوع رفت و آمدهای روزانهاش معلوم است. یک بچه مذهبی فعالیتهای روزانهاش تقریباً معلوم است چه چیزهایی است. نماز میخواند، و… اینها میشود ویژگیهای یک بچه مذهبی در جامعهی حقیقی. یک بچه مذهبی وقتی به یک خانم میرسد نوع برخوردش معلوم است. صمیمی نمیشود. خب. حالا همین رو بیاورید در شبکههای مجازی. خیلی وقتها. ۸۹ درصد، ۹۰ درصد مواقع. این ۱۸۰ درجه برعکس میشود. ظاهر هم همان است. وقتی در شبکهی مجازی نگاه میکنی میبینی عکسش را گذاشته، ریش هم داره، محاسن و یک چفیه هم گردنش است. وقتی میروی توی صفحه میگردی میبینی که اِ اینجا این خانم آمده گفته که بهبه چه ریشی. او هم آمده گفته که حال میکنی ریش را؟ آن یکی هم آمده گفته فلان. خندیدن و آمدند پایین. عین واقعیت است این چیزهایی که دارم میگویم. فکر نکنید حالا دارم توصیف آمریکا را میکنم. نه. توصیف بچه مذهبیهای خودم را میکنم در شبکههای اجتماعی. life style بچهها مذهبیها در شبکه اجتماعیها تعریف نشده و چه اتفاقی میافتد؟ من بچه مذهبی میروم در شبکه اجتماعی یک پروفایل میسازم، آنجا دارم کار میکنم. به خیال خودم هم دارم برای اسلام و مسلمین کار میکنم. بعد از یک مدت میروم مسجد، از دهان رفیقهایم میشنوم که آقا بچهها میگویند که آقا تو وضعت خیلی خراب شده. چرا؟ چه شده؟ دهان به دهان گشته یک نفر آمده آنجا من رو دیده گفته اوه، اوه. ببین با دخترها چه بگو بخندی دارد. ممکن است که چیزی ته دل من نبودهها و واقعاً عجیبه این فاصلهی بین جامعهی مجازی و جامعهی حقیقی ماست. طرف وبلاگ میزند، استارت وبلاگش یک تمِ مشکی دارد، عکس حرم و پرچم و اینها. شروع میکند. در مورد محرم هم مینویسد. یک مدت میرود جلو میبیند بازدید روزانهاش ۱۰ تا، ۱۵تا. آن هم خودش ۳، ۴تایش را رفرش کرده. در این حدهاست. بعد میگوید این طوری که فایده ندارد. کمکم، به تدریج نرمش میکند یک دفعه بعد از ۲ سال میبینی دارد قلب از بالا میبارد و این طرف هم مثلاً یک قلب بزرگ قرمز گذاشته، مطالب هم همه شده عشقی و… بعد که میگویی آقا چه شد؟ میگوید اول باید مخاطب را جذب بکنیم، بعداً تأثیر بگذاریم. نمیگویم این درست است یا غلط. غلط بودنش تقریباً واضح است. اما اینکه چه کار پس باید بکنیم که هم جذاب باشد، مخاطب بیاید، هم گرفتار این نوع افتادنها نشویم. این همان سبک زندگی است. راجع به این فکر کنید قبل از اینکه شروع کنید. یعنی قبل از اینکه شروع کنید در یک شبکهی اجتماعی فعالیت کنید با چندتا از آدمهایی که در مدت زمانهای زیاد در شبکه اجتماعیها کار کردند صحبت کنید. به تو میگوید تجربیاتش را. میگوید آقا اگر اینجوری داری میکنی، اگر خانم هم در پیجت هست، اگر خانمها را میخواهی اَد کنی، حواست به نوع گفتمانت باشد. – ببینید دارم خیلی جزئی میگویم – حواست به ضمیرهایی که به کار میبری باشد. ضمیرهایت حتماً جمع باشد. اگر ضمیرهایت مفرد شد دیگر نمیتوانی جمعش کنی. اینها همان life style است، اینها یک چیزهایی است که باید مکتوب باشد. شما که میخواهی بروی فعالیت کنی باید بخوانی بعد بروی فعالیت کنی. پس کسانی که هنوز عضو نشدند در این شبکه اجتماعیها، عضو نشوند مگر اینکه این قضایا برایشان حل بشود. این هم کار سادهای نیست. هنوز سومیش مانده.
پس اولی شد یک دانش فنی نسبتاً خوب. تقریباً بداند امکانات آن چه هست، چه جوری میتوان از آن استفاده کرد. دومی شد بحث لایف استایل (layf style)، سبک زندگی. من آنجا میروم بدانم چه شخصیتی رh میخواهم از خودم تعریف کنم، چهجوری قرار است جلو بروم. فردا به خاطر اینکه pageم بازدید ندارد رنگ عوض نکنم. حاشیه برایم درست نشود.
سومی بحث اعتیاد به شبکههای اجتماعی است. بحث ایران هم نیست. بحث کل دنیاست. ایران هنوز اصلاً کسی راجع به این موضوعات تحقیق نکرده. در دنیا دارد تحقیق میشود راجع به اینها. دارند وقت میگذارند. یکی از ریزالتهای اول گوگل، یکی از نتایج اول گوگل راجع به همین قضیه است که من معتاد شدم به شبکه اجتماعی فیسبوک. باید چه کار کنم؟ عین یک بیمار آمده و دارد میپرسد. معتاد شدن میدانی یعنی چه؟ یعنی صبح که بیدار میشود موبایلش را روشن میکند؛ – خارج را دارم میگویم- موبایلش را روشن میکند ببیند چندتا کامنت آمده، چندتا لایک آمده. فیسبوکش چه خبر است. تا شب همینجور فکرش در آن است. بعضی وقتها میبینی خود شما هم این اتفاق برایت افتاده. ۲ ساعت است نشستی داری رفرش میکنی ببینی چه کسی میآید کامنت میگذارد. منتظری که یکی بیاید جواب بدهد. هِی رفرش میکنی اصلاً هیچ خبری هم نیست. نگاه به ساعت میکنی میبینی ۲ ساعت از وقتت رفت. ولی اصلاً متوجه نمیشوی. چرا؟ چون اینقدر برایت این محیط جذاب شده که دیگر نمیتوانی از آن بیرون بیایی. بنابراین حواستان به این سومی هم باشد. اگر یک روزی میخواهی بروی در شبکهی اجتماعیها فعالیت بکنی، اگر یک آدمی هستی که وقتت آزاد است پیشنهاد میکنم که این کار را نکنی. کل وقت آزادت را میگیرد. اگر وقت آزادت زیاد است پیشنهاد میکنم این کار را نکنی. شما نمیتوانی بگویی خب من قبلاً ۴ ساعت، ۵ ساعت وقت آزاد داشتم بعد از اینکه از دانشگاه میآمدم، یک ساعتش را میخواهم در فیسبوک فعالیت کنم، ۴ ساعتش را، ۲ ساعت میروم باشگاه، ۲ ساعت بروم فلانجا. این ۴ ساعت را اینجوری برایش برنامهریزی میکنی، در یک ماه، دو ماه آینده کل ۴ ساعت میشود فیسبوک. تازه اگر از وقت بقیهاش نزند. یعنی بقیهی کارهایت را هم میگیرد. یک موقع میبینی در طول روز، در دانشگاه، همهجا داری هِی در این شبکه اجتماعیها پرسه میزنی. اگر شامل این ۳تا محور هستید و اگر فکر میکنید این ۳ تا محور آزارتان خواهد داد پیشنهاد دوستانهی من این است که وارد این شبکه اجتماعیها نشوید. استفتاء حضرت آقا هست که میگویند فعالت در فیسبوک جایز نیست چون طبق قوانین جمهوری اسلامی استفاده از سایت فیلتر شدهای مثل فیسبوک مخالف قوانین است و جایز نیست. این در ذهنتان باشد. چیزی که ۷۰۰ میلیون عضو دارد را باید بشناسیم. دیگر یک سایت کوچک یک گوشهی اینترنت نیست. دومین سایت دنیاست. من دارم اینها را توضیح میدهم که بشناسید.
حالا ممکن است شما در ذهنت بیاید که من عضو نشوم چه اتفاقی میافتد. ۲۰ هزار نفر انگلیسی با هم تصمیم گرفتند که از فیسبوک خارج بشوند. خبرش کل دنیا را گرفت که این ۲۰ هزار نفر تصمیم گرفتند خارج بشوند. در خود فیسبوک هم تصمیم گرفتند. یک صفحه ساختند گفتند ماها به دلیل اینکه وقتمان دارد تلف میشود همهمان با هم میخواهیم در تاریخ فلان و ساعت فلان میخواهیم خارج بشویم. ۲۰ هزار نفر آمدند ثبت نام کردند و ۲۰ هزار نفر هم پروفایلهاشان را بستند. آمدند بیرون. خب خبر پیچید. همه جا صحبت این شد که یک عده از فیسبوک رفتند. این برای فیسبوک ضرر بزرگی حساب میشود و در آینده این اتفاقات زیاد میافتد. چون مردم دنیا کم کم دارند به این میرسند که وقتمان دارد تلف میشود. تلف شدن وقت در فیسبوک و شبکههای اجتماعی خیلی پر رنگ است. چون اساس این شبکه اجتماعیها وقتگذرانی است. وقتگذرانی یک اتفاق باطل است. یک جملهای را که احتمالاً شاید در این دوره هم شنیده باشید. از زن اوباما پرسیدند که بچههای شما در فیسبوک صفحههاشان کجاست؟ آدرسهایشان را میدهید؟ زن اوباما جوابی که داد این بود: “فیسبوک برای ما و بچههامان ساخته نشده”. خیلی حرف است. آنها خودشان عضو نیستند. میگوید فیسبوک برای بچههای من ساخته نشده. ما اجازه نمیدهیم در فیسبوک فعالیت کنند. یکی از دلایلش اتلاف وقت است. دلیل دیگر زیاد دارد. یک دلیل دیگرش مسائل امنیتی است. من و شما خودخواسته میرویم در فیسبوک اطلاعات واقعی خودمان را میگذاریم. دقیقاً به خاطر همان الگوریتمش. به خاطر همان که ما را میرساند به دوستانمان. جاسوسی هست که ما خودمان میخواهیم. جاسوسی هست که ما خودخواسته این کار را میکنیم. فرق میکند با جاهای دیگر که طرف زنگ میزند پشت تلفن میخواهد حرف از دهان شما بکشد. قدیم این شکلی بود دیگر. الان چه جوری است؟ جاسوسی خودخواسته. من خودم بلند میشوم میروم آنجا میگویم من فلانی هستم، سال تولدم این است، شهری که به دنیا آمدم این است. از این چیزها خوشم میآید، از این چیزها بدم میآید، دارم فلانجا کار میکنم. متأسفانه حواستان به اینها باشد. اینها برای ما یک پرونده میشود آنجا. یک جمله دارد رئیس فیسبوک خیلی جالب است. یک نفر در یکی از این مصاحبهها از او میپرسد پروفایلهایی که حذف میشود شما حذفش میکنید یا نه؟ من میروم پروفایل خودم را حذف میکنم. اطلاعاتم را کامل پاک میکنم. میگوید شما اینها را پاکش میکنید یا نه؟ میگوید سعی میکنیم پاک کنیم ولی دیده نمیشود. یعنی چه؟ یعنی بعد از اینکه ما آن اطلاعات را آنجا نوشتیم اینقدر این اطلاعات ذیقیمت است که یک جای ذخیرهاش میکنند. نگهش میدارند. نگه داشتنش هم خیلی ساده است. بکآپهایی است که میگیرند. بکآپ روزانه دارد گرفته میشود. روزانه از آن اطلاعاتی که داخل فیسبوک، داخل گوگل بارگذاری میشود از ایمیلهای شما در جیمیل روزانه دارد یک فایل ذخیره میشود در یک صحرایی در آمریکا تحت تدابیر شدید امنیتی دارد نگهداری میشود. خب هر وقت بخواهند. من الان آدم مهمی نیستم. اطلاعاتم هم به هیچ درد اینها نمیخورد. یک روزی اگر من آدم مهمی بشوم میگویند بروید سوابقش را در بیاورید. وقتی سوابق من را در آوردند همه چیز من کف دستشان است. وقتی جیمیل من را داشته باشند همه چیزم کف دستشان است. میگویند خب این فلان تاریخ با فلان جا ارتباط داشته. در فلان سازمان کار میکند. یک ایمیل از اینجا برایش آمده. اینها تمام بحثهای امنیتی فیسبوک است

فیسبوک متأسفانه دارد غول جاسوسی دنیا میشود و دارد این را خیلی واضح هم میگوید. و این خیلی جالب است. مدیر فیسبوک بلند میشود میرود در گروه جی ۸ مینشیند. گروه جی ۸ سران ۸تا کشور دنیا هستند. کشورهای مهم دنیا. در مورد انقلابهای منطقه مدیر فیسبوک هم میآید مینشیند صحبت میکند. خیلی راحت اطلاعات را میدهد. میگوید آقا این فعال تظاهرات بحرین است. یوزرش این است، محل سکونتش اینجاست، با اینها دوست است، فلان بیانیهها را هم داده. حالا بروید دنبالش. میبینید. فضا خیلی خیلی پیچیدهتر از آن چیزی است که آدم ممکن است در ظاهر ببیند. یک چیزی درست کرده که ما میرویم اطلاعات را میگذاریم و آنها بهش دسترسی پیدا میکنند.

گوگل پلاس چیست؟ شبکه اجتماعی گوگل پلاس. شبکهی اجتماعی گوگل چهجوری راه افتاد؟ فیسبوک دومین سایت دنیا بود، گوگل اولین سایت دنیا. فیسبوک آمد گفت من از گوگل چه چیز کمتر دارم؟ موتور جستجو. گفت من یک موتور جستجویی میسازم که بشوم اولین سایت دنیا. تا گوگل این احساس خطر را کرد گفت خیلی خب. حالا من یک شبکه اجتماعی مینویسم. شبکهی اجتماعیاش را هم خیلی سریع آورد بالا. گفت حالا ببینم میتوانی با من رقابت کنی یا نه. شبکهی اجتماعی که گوگل نوشت تمام گراف فیسبوک را پشتیبانی کرد. یعنی همهاش را دارد. تمام امکانات فیسبوک را هم دارد، یک چیز اضافهتر از آن هم دارد. اینکه شما در فیسبوک، مثلاً شما اگر در فیسبوک عضو نشده باشید در جستجوهای فیسبوک هیچ کس نمیتواند شما را پیدا کند. چون نیستی آنجا. اما در گوگل پلاس یعنی شبکهی اجتماعی گوگل اگر شما یه اکانت جیمیل داشته باشی من اگر جستجو کنم شما را پیدا میکنم. یعنی شما اگر یک ایمیل داشته باشی، جیمیل. آنجا هستی. همین امروز آنجا ثبت نام شدهای. اطلاعاتت از کجا آمده؟ همان روزی که جیمیل میساختی یک چیزهایی پر کردی. نام، نام خانوادگی، کد پستی، آدرس. همینها شده اطلاعاتت برای شروع. یک صفحهی اولیه برایت درست کرده. یک عده آدم هم باهات دوست شدهاند الان. بعداً که رفتی میفهمی. یعنی کسانی که میشناختنت رفتند گفتند ما این را میشناسیم. با او دوست میشویم. حتی سیستم دوستیابیاش هم با فیسبوک فرق میکند. شبیه توییتر است. یعنی افراد میتوانند شما را در حلقهی خودشان بگذارند در حالی که ممکن است شما ایشان را اصلاً در حلقهی دوستانت نگذاری. یعنی از یک طرف هم قابل انجام است. الان ممکن است شما در حلقهی دوستانشان باشید. پس گوگل. گوگل پلاس کاری کرده که احتمالاً، این احتمال است که در چند سال آینده بساط فیسبوک هم از رونق میافتد. مگر اینکه رقابت این ۲تا بشود یک امکانات عجیب و غریبی که به کاربرها بدهند که باعث بشود کاربرها به سمت یکیشان بروند. در حالت عادی من فکر میکنم فیسبوک تعطیل میشود. اما نه به این دلیلهایی که گفتم به این دلیل آخری که میخواهم بگویم. دلیل آخری این است که الان اگر شما دیده باشید گوگل کنار لینکهایش یک وانپلاس اضافه کرده. یک +۱ اضافه کرده. وقتی جستجو میکنید ۱+ها رو میبینی. آن گوگلپلاس چه بود؟ شبکهی اجتماعی بود این وانپلاس چه هست؟ مردم به لینکها مثبت بدهند. خود گوگل گفته فعلاً این کار را انجام بدهید تا بعداً بگویم چی هست. یعنی شما از چیزهایی که خوشتان میآید مثبت میدهی میآید بالاتر. فرض کنید تا قبل از این هر کس ایران را جستجو میکرد در گوگل، هر کس ایران را جستجو میکرد یک سری محتوا میدیده دیگر. حالا خوب یا بد. اما بعد از این هر محتوایی در شبکه اجتماعی گوگل یعنی گوگلپلاس مثبت بیشتری گرفته باشد راجع به ایران میآید بالاتر. و چه اتفاقی میافتد؟ کل نتایج search engine ها با مردم تغییر میکند. نقطهی مثبتش این است که سایتهای تبلیغاتی حذف میشود. سایت تبلیغاتی الان در جستجوها خیلی زیاد هستند. شما جستجو میکنی مقدار زیادی لینک میبینید که هیچ ربطی به آن محتوا ندارد. این مثبتش. چون مردم که به اینها مثبت نمیدهند. ممکن است خود مدیرانشان یا چند نفر بهشان مثبت بدهند. ولی جماعت مردم در اینترنت به اینها مثبت نمیدهند. اما نکتهی منفیاش چه هست؟ نکتهی منفیاش این است که خیلی راحت میشود آن نتایجی که میخواهند را برای ما بالاتر بیاورند و بگویند که تو دنبال این هستی. در حالی که تو دنبال این نبودی. یک آدمی که راجع به شیعه هیچ چیز نمیداند شیعه را جستجو میکند. خیلی راحت با توجه به مثبت و منفیهایی که مردم دنیا به این دادند و اعمال تغییراتی که خودش انجام میدهد آن نتایجی که میخواهد راجع به شیعه میآید اول. و بعدیاش، و بعدیاش و اصلاً آن مطلبی که شما در مورد شیعه نوشتی اصلاً دیده نمیشود. این آن چیزی است که اگر گوگل این رابطه را بین شبکهی اجتماعیاش و موتور جستجویش برقرار کند دیگر فیسبوک عقب میماند. چرا؟ میگوید هر کس دوست دارد برود در فیسبوک کار کند برود، اما فردا نگوید که چرا وبلاگ من دیده نمیشود. میخواهی وبلاگت دیده بشود، در نتایج جستجوی من بیاید، در گوگل ما وبلاگ تو هم بیاید؟ باید بیایی اینجا کار کنی. هنوز این کار را نکرده. میگوید اگر میخواهی وبلاگت در نتایج جستجوی من بیاید. اگر میخواهی خبرگزاریات در جستجوی من بیاید بیا درگوگلپلاس یک صفحه درست کن. آنجا خبرگزاریت هر چقدر مثبت گرفت من این رو میآورم. عملاً زنده ماندنها منوط میشود به بودن در گوگل پلاس. خب این هم از این.

برای اینکه بحث خیلی طولانی نشود شبکه اجتماعیهای داخلی را هم فقط اسم ببرم. معروفترین شبکهی اجتماعی داخلی که داریم شبکهی کلوب است. کلوب قدیمیترین و معروفترین شبکه اجتماعی داخلی است که فیلتر هم نیست. غیر از آن شبکه اجتماعی دیگری هم داریم. مثل نت ایران. مثل شبکهی تبیان. شبکهی اجتماعی تبیان هم که جدیداً راه افتاد شبکهی اجتماعی خوبی خواهد شد. البته الان هم استارت خورده و خوب است ولی در آینده احتمالاً بهتر هم میشود چون برایش بودجه و وقت اساسی صرف کردند برای کار کردنش. سعی کنید در شبکه اجتماعی داخلی فعال باشید. برای اینکه در حالت عادی مثلاً وبلاگ شما مثلاً ۵۰تا بازدید دارد اما وقتی همین وبلاگ را وقتی میآیی در شبکه اجتماعی Share میکنی. Share یعنی در اختیار بقیه میگذاری آدمهایی که آنلاین هستند در این شبکه اجتماعی مطالب شما را میبینند و میآیند داخل وبلاگ شما. خب پس اینجوری محتوای شما بهتر دیده میشود. بهتر پخش میشود.
+2